گرد هم آئی هفتگی
به نام خدا
اَلسّلام عَلَیکَ یااَباجَعفَر یا مُحَمَّدِ اِبنِ عَلی باقِرِ عِلمِ النَّبیّینَ
مِنَ الأوَّلینَ وَالآ خِرین
دوبیتی
بیا، بیا، بشنو از زبانِ آبِ فُرات
که من هنوز بگریم به کُشته ی عَبَرات
هماره یاد کنم از حسین(ع) و آلِ حسین(ع)
به جانِ باقر و زُوّارِ کربلا صَلَوات
---------
غزل
سَحَر به کِلکِ ولایَت نوشت علم وکمال
به نامِ حضرتِ باقر، به اِذنِ جَلَّ جَلال
سَحَر به معنیِ فرخنده بامدادِ اَلَست
طُلوعِ نورِ فروزنده ی مُحَمَّد(ص) و آل
دریغ و درد که اهل ستم کمر بستند
پَیِ خموشیِ انوارِ خالقِ مُتعال
کُجا خَموش شود نورِ خالقِ اکبر؟
نمادِ کربُ بلا شاهِد اَست و جنگ وجدال
امامِ پنجم، ای باقرِ علومِ نبی(ص)،
که خلق از تو بُوَد در مقامِ استدلال،
خدای خواست که باشی به کربلای حسین(ع)،
میانِ این همه ضلم و فساد و حُزن و مَلال
مدینه، مکّه و اوضاعِ بزم و کوفه و شام،
تو را بسوخت جگر زین هجوم و استقبال
زِ تشنه کامیِ اهلِ حَرَم وَ بی تابی،
چه شد به حالِ تو ای داغدارِ نیک خصال؟!
چه حالی داشتی آن دَم که عَمّه ات، زینب(س)؟!،
به قتلگاهِ برادر زِ داغ رفت از حال!
زِ قتلِ اکبر و عبّاس و اصغر و قاسم،
چه اشکها که فشاندی زِ دیده مالا مال!
به قتلگاه که دیدی حسین(ع) به خون غلطان!،
زدندند آتشِ سوزنده بر خیامِ حَرَم!،
که سوخت ساحتِ عرشِ خدا، بدین مِنوال
جنابِ حضرتِ سجّاد و حلقه ی زنجیر!،
چه شد تورا زِ همه کینه های اهلِ ضَلال؟!
چه شد به حالِ تو خاکَم به سر زِ طشتِ طلا!،
زِ خیزرانِ یزیدِ لعینِ پَستِ فِعال
خدا به حقِّ حُسَین(ع)«شعله»را مُوفّق کن
پذیر عَرضه ی لَبَّیک را به یُمنِ وصال
حاج محمد شعله - استهبان
برچسب ها شهادتامام باقرسحرکلکولایتنوشتدریغغلطانحزنملالوصالسوختشعلهاستهبانداغدارهجومموفقکینهآتشلبیکاوضاع
حاج شهنام دراوه : باسلام خدمت رادر گرامی اقا ی مهدوی عزیز واقعا حق باشماست متاسفانه یه کمی سرم به امتحانت و ثبت نام کربلا شلوغ بود اصلآ نتونستم به سایت برم چشم حتمآ سرمی زنم و زدم ما که نوشته زیبای شما استفاده می کنیم موفق باشی
سلام علیکم
حاج آقای عزیز سرافرازمان فرمودید