گرد هم آئی هفتگی
بداهه ای در شوق انتظار:
کار شاعران عضو انجمن شعر و ادب « شهید رابع » شهرستان استهبان
مورخۀ 8/1/1400 در شب طلوع آخرین ستارۀ پرفروغ سپهر هدایت ،
حضرت حُجَّةِ ابنِ الحَسَن (عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشّریف)
با استقبال از غزل زیبای مرحوم کریم کاردان اصطهباناتی با مطلع زیر :
« رسید موسم گل، گلعذار ما نرسید
شکوفه در چمن آمد، بهار ما نرسید »
**
تمام ثانیه ها رفت و عمرمان طی شد
زمان دیدن روی نگار ما نرسید
غروب آمد و غم خیمه زد در این صحرا
چراغ روشن شبهای تار ما نرسید
هزار نامه نوشتیم و صد هزار افسوس
به دست دوست یکی از هزار ما نرسید
هزار و یکصد و چند ایستگاه رد کردیم
به ایستگاه وصالش قطار ما نرسید
بهار آمد و روی نگار دیده نشد
وَ آشنای دل داغدار ما نرسید
دوباره دوره ی بت های جاهلیت شد
دریغ ! حجت پروردگار ما نرسید
فلک به گردش خود بر مدار دشمن گشت
و دور سرخوشی روزگار ما نرسید
خزان برفت و زمستان تلخ آخر شد
بهار آمد و اما بهار ما نرسید
شکسته بغض گلو ، ابر دیده بارانیست
و اشک غم به رگ چشمه سار ما نرسید
دوباره جمعه پس از جمعه آمد و ... اما
خبر ز منجی عالی تبار ما نرسید
هزار زخمه کاری به روی دل ماند و ...
طبیب مَحرم و مرهم گذار ما نرسید
رسیده موسم گلها و نوبهاران شد
ولی چه سود ، گل نوبهار ما نرسید
غبار فتنه به دشت و دیار اردو زد
ز گَرد راه ولی تکسوار ما نرسید
گذشت عمر و ندانست هیچ کس که چرا
به انتهای خودش ، انتظار ما نرسید
بهار آمد و آورد مژده ی دیدار
بهار آمد و ... تا لاله زار ما نرسید
کسی که بوده ز نسل حسین در دنیا ـ
همیشه و همه جا در کنار ما ، نرسید
فلک به دور خودش چرخ زد ولی افسوس
دلیل گردش لیل و نهار ما نرسید
ز شرق عشق برون آمد آفتاب اما
به چینِ دامن وصلش غبار ما نرسید
ز هر دو چشم به مانند چشمه جوشیدیم
ولی به دشت و دمن جویبار ما نرسید
ز گنجِ سینه زرِ سرخِ اشک جوشید و
به ارزش غم هجرش عیار ما نرسید
تمام عمرِ غزل های عاشقانه گذشت
به گوش او غزل شهریار ما نرسید
دوباره خواب کسی دیدهام ، نمی دانم
چرا به دیدن ما دوستدار ما نرسید !
دوباره کعبه به بتخانه شد بدل ، اما
(تبر به دوشِ علی یادگار)ِ ما نرسید
درود ما به محمد و اهل بیتش که ـ
به سوی مرقد پاکش گذار ما نرسید
قطار پشت قطار آمد و گذشت ولی
قطار یار به شهر و دیار ما نرسید
میان باغ وگلستان ببین پر از عطر است
ولی به باغِ نظر بوی یار ما نرسید
بهار آمد و از خاک مقدم مهدی
غبار شوق به چشم خمار ما نرسید
شکوفه خنده ی مستانه میکند به نسیم
صبا بگو که چرا گل انار ما نرسید
فلک قرار دل از ما همه به یغما برد
قرار بخش دل بیقرار ما نرسید
تمام کوچه دویدم که بینمش اما
به راه ها اثر از رهگذار ما نرسید
جنونِ عشق و خیالش برون نرفت اما
به پای عشق و جنون اعتبار ما نرسید
بهار و عطر شکوفه چه لذتی دارد ؟
به گلشنی که گل تاجدار ما نرسید
هزارسال گذشت و هزار و صد افسوس
که مایه ی ظفر و اقتدار ما نرسید
شبی که ماه به نیمه رسید غوغا کرد
سکوت و اشک شبانه به کار ما نرسید
کجاست باد صبا، از کجا گذشته ،که باز
نسیم عطر تنش تا دیار ما نرسید
بهار بر سر هر شاخسار خیمه زد و
بهار ما به سر شاخسار ما نرسید
بهار آمد و امیدها جوانه زدند
امید این دل امیدوار ما نرسید
نشست لاله و ریحان به کوه و دشت افسوس
که بوی یاس به این لاله زار ما نرسید
رسید موسم گلگشت و جویبار و چمن
به سیر باغ و گلستان نگار ما نرسید
هنوز چتر شب تیره بر جهان باز است
فغان که آن مه شبهای تار ما نرسید
شدیم از غم رویش فگار هر شب و روز
به دادخواهی ما غمگسار ما نرسید
هزار جهد بکردیم تا رخش بینیم
ولی چه سود به کویش گذار ما نرسید
غم فراق به دل میزند شراره شوق
ولی شفای دل پر شرار ما نرسید
ز در نیامد و در شهرِ بی نشانه کسی
به گردِپایِ غمِ بی شمار ما نرسید
شب فراق توان بُرد از همه اما
امید دیده ی شب زنده دار ما نرسید
در انتظار به پایان رسید عمر و کسی
برای فاتحه ای بر مزار ما نرسید
گذشت فرصت عشق و سرودن اما حیف
به انتها عطش انتظار ما نرسید
شاعران :
نادر رستگارمند
علی اکبر شجعان
محمد جعفرپور
سیدعلیرضا معزی
مسلم رنجبر
محمد کربلائی زاده
غلامعلی آهسته
خانمها :
محمدخانی
جواهریان
جامی
کیومرثی
دسترسی به اشعار شاعران استهبان :
در انجمن مجازی کانون فرهنگی ادبی استاد جمالی
برچسب ها شوق انتظارآشنای دلروزگار ماآخر شدبغض گلواشک غمچشمه سارعالی تبارموسم گلهاطبیب مَحرممرهم گذارغبار فتنهتکسوار مامژده دیدارگنج سینهتمام عمربهار آمدمقدم مهدیهزار جهدشب فراق
نظرات ارسال شده