ما را دنبال کنید

جستجوگر

ورودی انجمن ادبی

عضویتِ سایت و انجمن

آلبومهای نماهنگها

آپلودها

موضوعات

آمارگیر

  • :: آمار مطالب
  • کل مطالب : 394
  • کل نظرات : 363
  • :: آمار کاربران
  • افراد آنلاين : 4
  • تعداد اعضا : 444
  • :: آمار بازديد
  • بازديد امروز : 690
  • بازديد ديروز : 400
  • بازديد کننده امروز : 170
  • بازديد کننده ديروز : 134
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل ديروز: 0
  • بازديد هفته : 3,342
  • بازديد ماه : 9,064
  • بازديد سال : 96,528
  • بازديد کلي : 1,460,208
  • :: اطلاعات شما
  • آي پي : 3.145.89.60
  • مرورگر : Safari 5.1
  • سيستم عامل :

کدهای اختصاصی

گرد هم آئی هفتگی


بسم الله الرحمن الرحیم
ملت عزیز ایران!

سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه‌ی شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم، و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت.

این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیة‌الله‌ارواحناه‌فداه و به روح مطهر خود او تبریک و به ملت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونه‌ برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید.

شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند.

شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ی دوستان -‌ و نیز همه‌ی دشمنان - بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است، فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.

ملت ایران یاد و نام شهید عالیمقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت می گویم .

سیدعلی خامنه‌ای
۱۳دیماه ۱۳۹۸


ادامه مطلب


آن روزهایِ شعله ور یادم نرفته
دستان تبدارِ پدر یادم نرفته

دریا همان نزدیکی اما تشنه بودیم
بیتابی و چشمانِ تر یادم نرفته

شش ماهه را تیر سه شعبه بُرد با خود
داغِ عجیب ِ این خبر یادم نرفته

گهواره را بردند بعدِ گوشواره
هول و وَلایِ دور و بر یادم نرفته

افتاد خیمه دستِ یک عدّه حرامی
آن لحظهٔ پر دردسر یادم نرفته

بعد از جسارت ها اسارت ها کشیدیم
یک تکه نانِ مختصر یادم نرفته

یکریز در آغوش عمه بغض کردیم
زخم زبانِ رهگذر یادم نرفته

یک گوشه خوابید و صدایش درنیامد
اشک رقیه(س) تا سحر یادم نرفته

دیدم به عینه روضه ها را پیشِ چشمم
لحظاتِ تلخِ آن سفر یادم نرفته!


 مرضیه عاطفی


ادامه مطلب


آسمان گریه کرد از برایت

سیدی یا جواد الائمه

کاظمین گشته کرببلایت
سیدی یا جواد الائمه

ای گل نورس باغ زهرا
زد غمت خیمه در دشت دلها
رفته در سوگ تو عرش اعلا
خونجگر گشتی از جور اعدا
ای شه ملک جان ، جان فدایت
سیدی یا جواد الائمه

ای که حاتم گدای در تو
زهر کین برده جان از بر تو
غم زده سایه بان بر سر تو
قاتل تو شده همسر تو
ای به قربان جود و سخایت
سیدی یا جواد الائمه

تو گل سرخ باغ رضائی
مظهر عشق و نور ولائی
حجت حق امام هدائی
شیعیان را همه مقتدائی
من غلام مدیحت سرایت
سیدی یا جواد الائمه

ای که مرآت ذات خدائی
زاده ی عترت مصطفائی
جلوه ی غیرت مرتضائی
وارث غربت مجتبائی
فاطمه نوحه گر در عزایت
سیدی یا جواد الائمه

مکمن دشمنت خانه ی تو
غم زده تکیه بر شانه ی تو
قلب ما گشته غمخانه ی تو
شمعی و شیعه پروانه ی تو
دیده مشتاق صحن و سرایت
سیدی یا جواد الائمه

ای غریبی که همتا ند…

&


یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی
عشـق تو دل ربوده از دستم
من زِ جامِ مَیِ تــو سرمستم
حق به مِهر تـو کرده پابستم
من غلام تـو بـوده و هستـم
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی

ای دل و جان فـدای تو مولا
ای کـه عالـم گدای تـو مولا
مرغ دل در هـوای تـو مـولا
می نهد سر بـه پای تو مـولا
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی
جلـوه ی ذات کبـریـائی تــو
نهمـین حـجـت خـدائی تـو
بـا ستمـدیـده آشـنـائی تـو
نخـلِ نـو رستـۀ رضـائی تـو
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی

میر و سـالار و سـروری ما را
یـادگــار پیـمـبــری مـا را
نـور محـراب و منبـری ما را
شـافـع روز مَـحشـری مـا را
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی

دست کـوتـاه من بـه دامانت
جان من ! جان من بـه قربانت
چشم من سوی لطف و احسـانت
مـرغ طَبـعَـم شـده غزلخوانت
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی
آتش عشـق توست در دل مـا
حق سرشته بنـام تـو گِـل مـا
نـام تـو روشنـای محـفـل مـا
بر سـرِ کـوی توست منزل مـا
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی

نـور سیـمـای مصـطـفی داری
بـوی گـلــزار مرتـضــی داری
روی سر تاج « هَل اَتی » داری
ای کـه دستی گِره گُشـا داری
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی

گر عنایت به ما کنی چـه شود
دردِ مـا را دَوا کنی چــه شـود
حـاجت مـا رَوا کنی چـه شـود
زائـر کـربـلا کنـی چــه شـود
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی

ای  فـدای بـزرگـی و کَـرَمَـت
مرغ دل سـر نهـاده بـر قَدَمت
کـاش بـودم کـبـوتـر حَـرَمَت
تـا نشیـنم بـه سـایـۀ عَلَمَـت
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی

دلبـری کـرده طَلعَـت مـاهت
جـان بـه قربان عمر کوتاهت
چـون گـدا آمـدم سـرِ راهت
سر نهادم به خـاک درگـاهت
یــا جــوادالائـمـه ادرکنـی


علی اکبر شجعان ـ استهبان

سایر اشعار


ادامه مطلب


جگرت نیست...

 

قوت بازوي من بود كه افتاده به خاك

همه ي نيروي من بود كه افتاده به خاك

 

اين همان است كه ياري ولايت مي كرد

مثل يك شير ز اسلام حمايت مي كرد

 

در احد هر كه به خون جگرش مي گريد

هر پسر بر سر نعش پدرش مي گريد

 

اي عمو جان يه سر پيكر تو گريه كنم

من به جاي پدر و مادر تو گريه كنم

 

مثل تو هيچ كسي كشته در اين صحرا يست

به خدا هيچ كسي چون تو شهيد ، اینجا نيست

 

چه سرش آمده هر عضو تنش مثله شده

گوش و بيني و دو دست و دهنش مثله شده

 

فكري امروز به حال بدنش بايد كرد

شده با خار و علف هم كفنش بايد كرد

 

صورتش زود بپوشان كه ز ره خواهر او

تا رسد خاك به سر ريزد بالا سر او

 

خواهرش گر برسد موي پريشان بكند

دشت را گريه ي او شام غريبان بكند

 

در غم دلبر خود پاره گريبان بكند

خواهرانه دل ما را همه سوزان بكند

 

مگذاريد صفيه برسد تا اينجا

مگذاريد ببيند رخ خونينش را

 

لحظه اي سخت تر از ماندن من اينجا نيست

بدنت مانده ولي بر تو چرا اعضا نيست ؟

 

زرهت پاره ، كمان و سپرت باقي هست

جگرت نيست ولي شكر ، سرت باقي هست

 

باز هم شكر عمو، رأس تو بر نيزه نرفت

باز هم شكر كه در حلق تو سر نيزه نرفت

 

نزده بوسه به پاره گلويت خواهر تو

با صفيه كه نزد حرف ز نيزه سر تو

 

اي عمو راس تو در بزم شرابي كه نرفت

به تماشا سوي هر شهرخرابي كه نرفت

 

باز هم شكر سر پاكت عمو چوب نخورد

گاه دندان و گهي پاره گلو چوب نخورد

 

الامان واي حسين واي سر شاه شهيد

تا نفس هست مرا ، گويم : " مالي ليزيد "

 

رضا رسول زاده


بالا گرفت روز  اُحد تا که کارزار

شد آسمان روشن آن روز تارِ تار

 

 آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت

از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت

 

 حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد

کم کم براي حمله ی‌ دشمن مجال شد

 

 آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند

تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند

 

 حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست

خورشيد چشمهاي رئوفش به خون نشست

 

 لبريز زخم بود و جراحت دل نبي

از دست رفته بود همه حاصل نبي

 

 ميدان خروش ناله ی‌ واويلتا گرفت

عالم براي غربت حمزه عزا گرفت

 

 جانم فداي پيکر پاک و مطهرش

جانم فداي زخم فراوان پيکرش

 

 اما هنوز غربت آن روز مانده بود

داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود

 

 خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد

آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد

 

 پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت

آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

 

 آري دلم گرفته ز اندوه ديگري

دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري

 

 زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد

از خيمه تا حوالي گودال مي دويد

 

 ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه

درخون تپيده پيکر سردار بي سپاه

 

 پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول

رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول

 

 اين کشته ی‌ فتاده به هامون حسين توست

اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست

 

حمزه که رفت

 

حمزه که جان عالم و آدم فداي او

لب باز مي کنم که بگويم رثاي او

 

مردي که در شجاعت و هيبت نمونه بود

در غيرت و شکوه و شهامت نمونه بود

 

 شير خدا و شير نبي فارس العرب

در انتهاي جاده ی مردانگي، ادب

 

 هم يکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها

هم آشناي بي کسي اهل دردها 

 

هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود

خورشيد آسماني و روشن ضمير بود

 

 شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش

گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش

 

 او صاحب تمام صفات حميده بود

دل را به نور حضرت حق پروريده بود

 

 الگوي اهل سرّ و يقين بود طاعتش

يعني زبانزد همه مي شد عبادتش

 

 در آسمان مکه ی دلها ستاره بود

بر قلبهاي خسته اميدي دوباره بود

 

یوسف رحیمی



نور چشم پیمبری حمزه
چه قدَر مثل حیدری حمزه


اسدالله دیگری حمزه

به خداوند، محشری حمزه


ای مُلقّب به سیّدالشهدا

حامی مُخلص رسول خدا


هم عمو هم برادرش بودی

همه جا یار و یاورش بودی


تو علمدار لشکرش بودی

جنگجوی دلاورش بودی


تا نظر بر سپاه می کردی

روزشان را سیاه می کردی


بین لشگر وجود تو لازم

بین میدان، حریف تو نادم


افتخار قبیله ی هاشم

می نویسم برای تو دائم


می نویسم کمال داری تو

مثل جعفر دو بال داری تو


بی سبب نیست این که "سرداری"

به علی رفته ای جگر داری


وقت حمله به سینه پر داری

همه دیدند که هنر داری


با دو شمشیر حمله می کردی

وَ دمار از همه در آوردی


مرحبا بر تو ای عموی رسول

که چنین شد سفید، روی رسول


با تو محفوظ چار سوی رسول

کم نگردید با تو موی رسول


کاش حمزه مدینه هم بودی

دور بیت الحزینه هم بودی


بیعتت با نبی چه دیدن داشت

اَشهدت آن زمان شنیدن داشت


عطر اسلام تو وزیدن داشت

رنگ بوجهل هم پریدن داشت


با کمانت سرش ز هم پاشید

از تو و نام حمزه می ترسید


ما پیاده ولی سواره، شما

یکی از راه های چاره، شما


روضه های پر از اشاره، شما

تکّه تکّه و پاره پاره، شما


اهل بیت از تو یاد می کردند

بر تو گریه زیاد می کردند


در کمین بود، نیزه را انداخت

پیکرت را چه بی هوا انداخت


تا نبی روی تو عبا انداخت

همه را یاد بوریا انداخت


اوّلین رکن پنج تن می خواند

روضه ی شاه بی کفن می خواند


ته گودال پیکرش افتاد

جلوی چشم خواهرش افتاد


جای خنجر به حنجرش افتاد

ناله ای زد وَ مادرش افتاد


یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم

یا بُنَیَّ قتیل عریانم

 

شاعر : محمد فردوسی


ادامه مطلب




🏴 رهبر انقلاب در پیامی شهادت جمعی از پاسداران در حادثه تروریستی خاش را تسلیت گفتند؛

👈 دستگاههای مسئول بر این جنایت تمرکز و موضوع را با جدیت دنبال کنند


◾ حضرت آیت الله خامنه‌ای در پیامی شهادت جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی در حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان را تسلیت گفتند و خطاب به دستگاههای مسئول تأکید کردند با تمرکز بر این جنایت که ارتباط عاملان آن با سازمانهای جاسوسی برخی کشورها مسلّم است، موضوع را با جدیت دنبال کنند.

📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دست جنایتکار مزدوران بار دیگر به خون جوانان صالح و خدمتگزار کشور آلوده شد و جمعی از سرمایه‌های انسانی که خود را وقف حراست از مرزها و پاسداری از #امنیت_مردم کرده بودند، در حمله‌ی تروریستهای سیه‌رو و سنگدل به شهادت رسیدند.

▫️ ارتباط عاملان این جنایت با سازمانهای جاسوسی برخی کشورهای منطقه و فرامنطقه مسلّم است و دستگاههای مسئول کشور باید بر آن تمرکز کنند و آن را با جدیت دنبال کنند.

◾ اینجانب به خانواده‌ها و بازماندگان این شهیدان مظلوم و به خانواده‌ی بزرگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تسلیت و تبریک میگویم و صبر و پاداش الهی را برای آنان و علوّ درجات برای شهدای عزیز و شفای عاجل برای مجروحان از خداوند متعال مسألت میکنم.

👈 #پیگیری قصور احتمالی در این حادثه نیز وظیفه‌ی حتمی سپاه است.
سیّدعلی خامنه‌ای
۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۷




ماسبزپوش سیره ی صبح نجابتیم
ما پاسدار و پیرو  خط  ولایتیم

بی نام اگربه گوشه خلوت نشانده اند
ما زخمی هماره ی  تیر  شماتتیم

درجانمان که جاری است اهلامن العسل
موجیم  وخو گرفته ی این رسم وعادتیم

برتن  لباس عزت  و بر کف   متاع  جان
از تشنگان  بارش فصل  شهادتیم

شهادت جمعی از جان برکفان سپاه پاسداران برملت شهید پرور تسلیت باد

یحیی وحیدی "ترنم"


ادامه مطلب



از ظلم و جـور دشمن ملعـون کافـر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)

امشب شده اشک عزا از دیده جاری
گشتـه رواق دیـده ها آئیـنه کـاری
زهـرا کنـد در عرش اعلی بیـقراری
دل گشـته آمـاده برای سـوگــواری

آثار غـم شد در جبین شیـعه ظاهر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)

آن کس که داغ کربلا درسینه اش بود
مانند آئیـنه دل بی کیـنه اش بـود
دانش گلی ازگوهر گنجینه اش بـود
نـور تمـام انبــیا پیشیـنه اش بـود

از کیـنه ی اَعـدای بی ایمـان جائِر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)

فرزندحیدر آنکه پرچمدار دین است
آئینه دار علم و ایمان و یقین است
روح عبادت پور زین العابدین است
عرش خداوند است و در روی زمین است

آیـد نـوای روضـه خوان ها از منابر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)

آن وارث عِـلــم خـداونـد یـگـانـه
خُلـــق تمــام انبـیا را او خـزانـه
از کـربـلای جد خـود بَهرِ نشـانـه
بر جسم پاکش مانده جـای تازیانه

واغربتـا از فتـنه هـای قـوم فاجِـر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)

آن صاحب احسان و اوصاف حمیده
در کودکی رنـج اسیری را کشیده
زخم زبـان کوفی و شامی شنیده
جان عزیزش وای من بر لب رسیده

دست ستم زد پرچـم غـم در معابر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)

شد آخر از جور وجفای اهل کینه
کانـون انـدوه و عزا پهنـای سینه
در سوگ آن پنجم امام بی قرینه
گشته سیه پوش عزا شهر مدینه

خون دل آید در بقیع از چشم زائر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)


علی اکبر شجعان


ادامه مطلب


غزل مرثیه

سوخت از زهـر جفا تا جگرت مولا جان

سبـز شـد کربـبـلا در نظـرت مـولا جـان


پـدرت شـیـر خـدا ، حـیـدر کـرار ، علـی

فـاطـمــه مـادر والا گُـهَـرت مـولا جــان


در جهـان، غربت و انـدوه و غـم و تنهـائی

ارث بردی هـمـه را از پـدرت مـولا جـان


بـا نگـاهت بـه در سـوختـه جاری می شد

اشـک خـونیـن تو از چشم ترت مولا جان


ای سفـر کرده به معـراج که نوشیـدی زهر

از کف آنـکــه نشـد همسفـرت مولا جـان


تا که زد جعده شـرر بر جگـرت فـرمـودی

بـرسـد زیـنـب کـبـرا بـه بَرت مـولا جـان


در شب جهل و جمود و هوس بدخواهان

سر زد از شرق شهـادت سحرت مولا جان


چـه کسی هست ز مظلـومی تـو بنـویسـد

کـه چـه از همسرت آمـد به سرت مولاجان


ای صـبـوری کــه مـیـان همـۀ طـوفـانـهـا

خـم نشـد پیش مصـائب کمـرت مولاجان


کربـلا بـود پـر از یـاد تـو وقتی می بست

دستـخـط تـو بـه بـازو پسـرت مـولا جان


توخودت بودی و دیدی چه فدا کاری کرد

در تب واقـعــه نــور بَصَــرت مــولا جـان


ای کـریمی کـه بـه سـائل نپسنـدیدی که ـ

دست خـالی بکشـد پـا ز درت مـولاجان


آمدم با دل « محـزون » به درت تـا ز کرم

نشــوم روز جــزا دَربِـدَرت مـولا جـــان


علی اکبر شجعان


ادامه مطلب


يا احمد ابن موسي آقا سرت سلامت
اي نخـل باغ زهـرا(س) آقا سرت سلامت

گرد يتيمي آقا بر چهره ات نشسته
داغ غم پدر را داري به قلـب خسته
اشك عزا ميان چشم تو حلقه بسته
بنگر كه زائرانت آيند و دسته دسته

برتو دهند تسلا آقا سرت سلامت

گشته سرشك ماتم از ديدة تو جاري
داغ غــم پدر را بر لوح سينـه داري
چشـم برادر تو چـون ابر نو بهــاري
معصومه خواهر تو شد گرم سوگواري

اي آشناي دلها آقا سرت سلامت

در كاظميـن تداعي غوغاي كربلا شد
در خــانه ولايـتبزم عزا به پـا شـد
گـرچه امام كاظم از بند غم رهـا شد
جور و جفاي ديگر بر آل مصطفي شد

هر ديـده گشته دريا آقا سرت سلامت

از ظلم روزگار و جور و جفاي هـارون
هرسينه گشته زخمي هر ديده گشته گلگون
از دود آه مظلوم شد تيره چرخ گردون
بر قلب شيعيان زد طوفان غم شبيخون

غم خيمه زد به هر جا آقا سرت سلامت

فرزنـد پاك زهرا آن حجـت الهـي
افتاده كنـج زندان با جرم بيگناهي
زنجير كينـه داده بر غربتش گواهي
آنكه نشان نداده جز راه شیعه راهي

گشته شهيدِ اعدا آقا سرت سلامت

رفـت از جهان دريغا مولا امـام هفتم
شال عزا به گردن دارد امـام هشتـم
از زهر كينه گشته دريـاي پر تلاطم
آنكه به پايش افتندخورشيد و ماه و انجم

مانده غريب و تنها آقا سرت سلامت

خورشيد آسمانِ هفتم فروغ سرمد
نور دوچشم حيدر باغ و بهار احمد
بر جن و انس امام و بربندگان سرآمد
آنكـه براي امت باب الحـوائـج آمد

افتـاده است از پا آقـا سرت سلامت

علی اکبر شجعان


ادامه مطلب



یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم

داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم

 

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد

محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

 

کلماتی که همه بال و پر پرواز است

مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

 

کلماتی که پر از رایحهً غار حراست

خط به خط جامعه آیینهً قرآن خداست

 

عقل از درک تو لبریز تحیر شده است

لب به لب کاسهً ظرفیت من پر شده است

 

همهً عمر دمادم نسرودیم از تو

قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو

 

من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم

عرق شرم به پیشانی دفتر دارم

 

شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو

فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

 

دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد

شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد

 

بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم

رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم

 

تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران

دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران

 

من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست

کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران

 

یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود

یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران

 

نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم

مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران

 

ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد

ما که از نسل غدیریم ، غدیر ای باران

 

پسر حضرت دریا ! دل مارا دریاب

ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

 

سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن

تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران

 

بگذارید کمی از غمتان بنویسم

دو سه خط روضه از این درد نهان بنویسم

 

گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب

بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب....


سیدحمیدرضابرقعی


ادامه مطلب



فصل شقايقهاي خونين رنگ رفتند

فصل شهادت دربهار جنگ رفتند

رفتند تا با سينه ها سنگر بسازند

از پيچ پيچ كوچه هاي تنگ رفتند

رفتند تا باغ شقايقهاي عاشق

آئينه ها تا پيش پاي سنگ رفتند

مردان باور موسم كوچ پرستو

آئينه هاي پاك بي نيرنگ رفتند

رفتند تا سجاده ها در خون بشويند

رقص جنون كردند و خوش آهنگ رفتند

با راهيان نور تا ديدار معشوق

با پاي پرتاول شب و فرسنگ رفتند


محمد ضیایی


ادامه مطلب

 

به نام خدا

اَلسّلام عَلَیکَ یااَباجَعفَر یا مُحَمَّدِ اِبنِ عَلی باقِرِ عِلمِ النَّبیّینَ

مِنَ الأوَّلینَ وَالآ خِرین

دوبیتی

بیا، بیا، بشنو از زبانِ آبِ فُرات

که من هنوز بگریم به کُشته ی عَبَرات

هماره یاد کنم از حسین(ع) و آلِ حسین(ع)

به جانِ باقر و زُوّارِ کربلا صَلَوات

---------

غزل

سَحَر به کِلکِ ولایَت نوشت علم وکمال

به نامِ حضرتِ باقر، به اِذنِ جَلَّ جَلال

سَحَر به معنیِ فرخنده بامدادِ اَلَست

طُلوعِ نورِ فروزنده ی مُحَمَّد(ص) و آل

دریغ و درد که اهل ستم کمر بستند

پَیِ خموشیِ انوارِ خالقِ مُتعال

کُجا خَموش شود نورِ خالقِ اکبر؟

نمادِ کربُ بلا شاهِد اَست و جنگ وجدال

امامِ پنجم، ای باقرِ علومِ نبی(ص)،

که خلق از تو بُوَد در مقامِ استدلال،

خدای خواست که باشی به کربلای حسین(ع)،

میانِ این همه ضلم و فساد و حُزن و مَلال

مدینه، مکّه و اوضاعِ بزم و کوفه و شام،

تو را بسوخت جگر زین هجوم و استقبال

زِ تشنه کامیِ اهلِ حَرَم وَ بی تابی،

چه شد به حالِ تو ای داغدارِ نیک خصال؟!

چه حالی داشتی آن دَم که عَمّه ات، زینب(س)؟!،

به قتلگاهِ برادر زِ داغ رفت از حال!

زِ قتلِ اکبر و عبّاس و اصغر و قاسم،

چه اشکها که فشاندی زِ دیده مالا مال!

به قتلگاه که دیدی حسین(ع) به خون غلطان!،

زدندند آتشِ سوزنده بر خیامِ حَرَم!،

که سوخت ساحتِ عرشِ خدا، بدین مِنوال

جنابِ حضرتِ سجّاد و حلقه ی زنجیر!،

چه شد تورا زِ همه کینه های اهلِ ضَلال؟!

چه شد به حالِ تو خاکَم به سر زِ طشتِ طلا!،

زِ خیزرانِ یزیدِ لعینِ پَستِ فِعال

خدا به حقِّ حُسَین(ع)«شعله»را مُوفّق کن

پذیر عَرضه ی لَبَّیک را به یُمنِ وصال

حاج محمد شعله - استهبان


ادامه مطلب



ای کشتی فتاده به گرداب خون علی

ای روشن از تو دیده ی مهتاب خون علی

ای شیر کردگار به هنگامۀ نبرد

وی عابد شهید به مهراب خون علی

در خشکسال غیرت و عزت ز چشم عشق

جاری شده به پای تو سیلاب خون علی

تار عزا و موسیقی غم نواختی

با زخمه ی عدالت و مضراب خون علی

ای تشنه ی وفا ز مریدانِ بی وفا

نوشیده ای ز تیغ ستم آب خون علی

اندر سپیده ای که نمودی طلوع سرخ

شد دیدگان دهر پر از خواب خون علی

با چاه کرده ای ز بس ای ماه درد دل

در حسرت سپیده زدی باب خون علی

شمشیر ابن ملجم دون را تو از کرم

وقت نماز کرده ای سیراب خون علی

زخمی زدند برتو که تاریخ تا ابد

رؤیت کند جمال تو در قاب خون علی


علی اکبر شجعان

گردهم آئی هفتگی

شاعران انجمن

درباره ما

سلام به سایت ادبی شهید رابع استهبان خوش آمدید. محتوای این سایت و انجمن ادبی آن سروده ها و مطلب های ادبی ارسال شده جمعی از فرهیختگان و شاعران گرامی است؛ شماهم به این جمع بپیوندید و مطلب هاو نظرهای ارزشمند خود را برای دیگران وبرای بهینه سازی سایت ارسال کنید. استفاده از اشعار با درج لینک و نام شاعر آزاد است. امام صادق(ع) فرمودند : ما قالَ فینا قائِلُ بَیْتَ شِعْرٍ حَتّی یُؤَ یِّـدَ بِرُوحِ الْقُدُسِ : هیچ شاعر ی در حق ما شعر نگفت مگر اینکه با روح قدسی تایید و یاری شد: وسایل الشیعه ، ج 1 ص 467) مقام‌ معظم رهبري، حضرت آيت‌الله العظمي امام خامنه‌ای فرمودند : «شعر، ثروتی ملی، عظیم و پر ثمر برای کشور است» و «باید با ایجاد این ثروت بزرگ روز به روز آن را افزایش داد و برای نیازهای کشور از آن استفاده ی بهتر و برتر کرد». کاروان شعر در کشور با سرعت، دقت و جهت گیری درست به پیش می رود ؛ با استمرار این حرکت، کشورِ عزیزِ ایران باردیگر هدیه ای ارزشمند به تمدن و فرهنگ جهانی و خصوصاً این منطقه، اهدا خواهد کرد. شعر علاوه بر اینکه ظرفی برای بیان احساس شاعرانه است باید در خدمت ارزشها باشد و شاعر در عمل به وظیفه و مسئولیت خود، این نعمت بزرگ الهی را در خدمت به دین، اخلاق، انقلاب و معرفت افزایی قرار دهد. شعر می تواند به "معرفت دینی و اخلاق مردم" و "حرکت انقلابی ملت" خدمت کند و این کار حتی با یک یا دو بیت شعر انقلابی،‌اخلاقی و معرفتی در یک غزل محقق می شود و تأثیر می گذارد. قالب شعر نمی تواند نسبت به مسائل موجود کشور بی تفاوت باشد یا از آن صرف نظر کند. + خاندان شهید رابع اصطهباناتی : پدر وی «ملاعبدالمحسن» فرزند مرحوم «ملاباقر» فرزند «ملا سراج الدین» بود و پدر و جد پدری اش در جرگه افرادی بودند که در زمان حمله افغانها به اصطهبان، کشته شدند.[۱] تحصیل : وی در ۱۲ سالگی با راهنمایی دایی‌اش به شیراز رفت و هشت سال در مدرسه منصوریه درس خواند. در سال ۱۲۴۶ به تهران رفت و شاگرد استادانی مانند آقا علی حکیم (مدرس)، محمدرضا حکیم قمشه‌ای، میرزا ابوالحسن جلوه، ملاعلی کنی، سید مهدی قزوینی نجفی و مولی محمدتقی هروی بود. در سال ۱۲۵۸ دوباره به شیراز رفت. به علت درگیری با قوام الملک (حاکم وقت فارس) به سامرا تبعید شد و در درس میرزای شیرازی شرکت کرد و از او اجازه اجتهاد گرفت. پس از فوت میرزای شیرازی به نجف رفت و حوزه فلسفی آنجا را پایه‌گذاری کرد. او علوم مختلف از جمله فقه و احکام را با زبان شعر بیان می‌کرد و رساله احکام دین او مشتمل بر هزار بیت شعر بود. در ریاضی و شاخه‌های آن دستی داشت و مقالات مختلفی در این زمینه از او مانده است. در پزشکی بیشتر به پیشگیری و رعایت بهداشت و نظافت محیط توجه داشت و می‌گفت: «من رسماً طبیب نیستم، ولی هزاران تن را به طریق بهداشت معالجه قطعی کرده‌ام.»[۲] علامه امینی او را به جهت آنچه «نبوغ علمی» خوانده «شکافنده هسته علم و پیشتاز میدان دانش» معرفی کرده‌است.[۳] زندگی‌نامه : آیت الله اصطهباناتی در سال ۱۲۵۸ ش با دختر سید محمد حسن لاریجانی ازدواج کرد. همسرش در سال ۱۲۷۹ درگذشت. وی فرزندی به نام شیخ محمد تقی روانشاد ملقب به فیلسوف روانشاد دارد که از مجموع افکار و اندیشه‌های پدرش بخشی به همت وی با عنوان «شمه‌ای از آثار شهید رابع» تهیه و منتشر شده است. سرانجام وی در دفاع از مشروطه و رهبری قیام مردم شیراز در سال ۱۳۲۶ برابر با ۱۷ اسفند ۱۲۸۶ شهید شد و در باغ غزل حافظیه به خاک سپرده شد. آثار : احکام الدین[۴] رساله حدوث عالم[۵] مجمع المسائل[۶] رساله شمس التصاریف رساله جوابیه شاگردان : محمدجعفر آل کاشف‌الغطاء، محمدحسین غروی اصفهانی، محمدحسین کاشف‌الغطاء، هبةالدین شهرستانی، میرزا عبدالحسین ذوالریاستین، سید محمدحسن نجفی قوچانی (آقا نجفی قوچانی)، علی‌اکبر حکمی یزدی قمی، غلامرضا یزدی، سید ابراهیم حسینی اصطهباناتی (میرزا آقای شیرازی)، زین‌العابدین اسدالله مهربانی سرابی، آقا نجفی قوچانی، غلامرضا فقیه خراسانی. ----------------------------------------- پانویس : شهید رابع، آیت‌الله محمدباقر اصطهباناتی عالم مشروعه خواه، نویسنده : محمد جواد اسلامی، با تلخیص، ص۲۵–۲۷. شهید رابع، ص ۴۰ و ۴۱. شهیدان راه فضیلت، ص ۵۱۲. رساله‌ای منظوم در احکام و فرایض که هزار بیت است. در موضوع جهان هستی، حکمت و فلسفه. رساله عملیه و دربردارنده فتواهای او. منابع شبکه اطلاع‌رسانی اجتهاد جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج۷، نشر معروف، قم: ۱۳۷۸.

نظرسنجی

این سایت از دیدگاه شما...؟