گرد هم آئی هفتگی
تنها نه اینکه از زن و فرزند خود گذشت
از سر گذشت و پیش خدا سربلند شد
سر داد وتن نداد به ذلت ؛ بدین سبب
درسی که از میانه ی سنگر بلند شد
بهر دفاع ؛ با شهدا عهد تازه بست
پرچم گرفت و از کنار برادر بلند شد
فریاد یا حسین به گوش جهان رسید
در دست شمر باز چو خنجر بلند شد
وقتی رگی بریده شد و سر ؛ بلند شد
دست ستم اگر چه خزان کرد غنچه را
بر دوش باد لاله ی پرپر بلند شد
با تیشه ی جنایت داعش به دشت عشق
بر خاک اگر که پیکر رزمنده ای فتاد
وقتی خبر رسید که (محسن ) شهید گشت
این آتشی که سوخت دل و جان شیعه را
روشن شد از سقیفه و از در بلند شد
ننگ دین ، دشمن خدا داعش گرگ تکفیری دغا داعش
قاتل شیعه ، قاتل سنی مار در آستین رها داعش
بر تن پاک امت اسلام زخم چرکین بی دوا داعش
عمر سعد ما ملک سلمان شمر بی رحم عصر ما داعش
آن که گلهای باغ دین را کرد با لب تشنه سرجدا ، داعش
آنکه با خنجر جنون کرده شیعه را با غم آشنا ؛ داعش
کرده تکرار با جنایاتش قصه ی تلخ کربلا داعش
مکر ابلیس خادم الحرمین مهره ی وحشی ( سیا ) داعش
لشکر خشک مغز وهابی جهل جاری به هر کجا داعش
می زند از خدا دم اما هست تحت فرمان کدخدا داعش
در حجاز و عراق و سوریه عامل کل فتنه ها داعش
خنجری که به دست استکبار در دل دین گرفته جا ،داعش
زاده ی ازدواج نفت و دلار حاصل جمع اشقیا داعش
شیر رزمنده ی سپاه قدس گر نمی کرد جنگ با داعش
با تمام غرور خود امروز بود در خانه های ما داعش
عاشقان و مدافعان حرم ترک جان کرده اند تا داعش ـ
ننهد پا به کشور ایران نکند بزم خون بپا داعش
شکر باید نمود ایزد را که رسیده به انتها داعش
----------------------------------------
جهان را تماشا کن از پشت این پنجره
هنوز آسمانی که از دود جتها گرفته؛
زمین را فقط بمبها جای گلهای معصوم روییدهاند
و هر روز تصویب قانون کودککُشی توی هر سازمان
چرا قرن ما از رسولی که خورشید را منتشر کرد؛ خالیتر است!
خدایی که سجاده را رو به او پهن کردم؛ کجاست!
من از خون رگهام باید چمنهای این دشت را آبیاری کنم
و باید به همسایهها نیز سرهای ِ بر نیزه را در خبرها نشانی دهم
جز برگهایی که پاییز از شاخهشان میتکاند
و ما گوشهامان به آوازهایی که در ضبطصوت
دهانی که اندوه یک نسل را میسرایید؛
و در سرزمینهای نزدیک از آسمان مرگ بارید بر خواب شهر
اُروپا به کشتار سگها فقط معترض
نمیبیند از خون ما لالههایی که در باد پرپر شدند
که یکبار دیگر به ساحل بیفتد جسدهای آوارهگان
در این قرن تاریک باید چراغی برافروخت از نور عشق
و در سفرهها لقمهای را اگر هست؛ با دوست قسمت کنیم
-----------------------------------------
چه مطلعی چه شروعی چگونه عنوان را
چقدر ، چشم ، بهاری شود ، بباراند
خدا چه حوصله ای داده است مژگان را...
که اشک آب زلالی به سوزش جگر است
قلندران عجم را ، یلان افغان را
چه فرق دارد اگر گفتم از ابو حامد
اگر به صفحه چکیدم شکوه چمران را
شلمچه ،فکه ،حلب ،بوکمال ،دیرالزور
چه فرق می کند اصلا دمشق و تهران را
بگو حقیقت و ول کن فلان و بهمان را
تمام دغدغه مان جبهه ی مقاومت است
نبسته ایم دل اما کوبورگ و لوزان را
اگر به سمت حرم یک نگاه چپ بکنند
می آوریم به میدان هزار گردان را
به روی خاک کشیدیم پوز شیطان را
به داعشی نسپردیم خاک شامات و...
زدیم از اوباما ساده نبض و شریان را
برای آنکه به بازی گرفته طوفان را
سکانس آخر قصه ، شروع قصه ی بعد
و چند نقطه.....و این حرف های پایان را
رسید نوبت یک غده ی پلشت و کثیف
به غده ای سرطانی به اسـم اسـرائـیل
اُباما سوریه و بوش عراقُ و... خیلی زود
ترامپ هم بدهد اورشــلـیم را تـحویل
----------------------------------------
چون نسیمِ سَرِ صبح است و طراوت دارد
روح بخش است و به خورشید شباهت دارد
سر زد از مشرق دنیا و کرامت دارد
او پیام آور نوراست ، رسالت دارد
عشق فرمود که باید قَدَمی بردارد
بیرقی، پرچم سرخی، عَلَمی بردارد
تا که از شانه ی مظلوم غمی بردارد
حرف او حکم به فتواست اطاعت دارد
حکم این است غم و آه نباید باشد
هیچ کس مانده و گمراه نباید باشد
حقِ این مردمِ مظلوم رعایت دارد
این جهاداست و بی شک علنی خواهدشد
انقلابی که یقیناً شدنی خواهدشد
همه ی شهر پراز سینه زنی خواهدشد
راه او راه حسین است ، شهادت دارد
بت پرستیِ مدرن است، هُبل پابرجاست
فتنه افکندِنِ درِ بینِ مِلَلْ پابرجاست
این نفاقی است که از جنگ جَمَلْ پابرجاست
دین اسلام از این قوم برائت دارد
چون که در سینه ی خود نور ولایت دارد
هرکه دارد به تَن افراشته سر بسم الله
هرکه خواهد بشود اهل نظر بسم الله
شده آماده خطر پشتِ خطر بسم الله
این قیام از خبری داغ حکایت دارد
ای مسلمان شده ی دین محمد برخیز
شک نداریم به ما لطف و عنایت دارد
لشکری از صف رندان بلاکش با ماست
رمز پیروزیِ یک جنگِ کشاکش با ماست
مهر تأیید به نابودی داعش با ماست
بس که این قوم خبیث است و خباثت دارد
داعش البته که او موهِبَتِ آمریکاست
فتنه هایش همه از مرحِمَتِ آمریکاست
دست پرورده ی کفراست ورذالت دارد
اَگَر امروز به سر شور حسینی داریم
لشکَرِ زبده ی مردان حُنینی داریم
همه لطفی است که از عشق خمینی داریم
--------------------------------------
---------------------------------------
قتلگاه است، خطر پشت خطر بسیار است
بگذارید ببُرّند... که سر بسیار است...
چشم وا کرد و نظر کرد به وجه اللهش
در خط عشق از این گونه نظر بسیار است
قیمت سر چقدر هست؟ کسی می داند؟
سر بازارچه اظهار نظر بسیار است
تیغ، حلق پسرش را که به مسلخ می برد
مادرش گفت: ببُرّید،... پسر بسیار است
همسرش گفت: دلم سوخته ، اما به خدا
از من سوخته هم سوخته تر بسیار است
پدرش خنده زد و ما همه دلگرم شدیم
مطمئنیم که این گونه پدر بسیار است
حججی رفت و نرفت از دل ما خاطره اش
تا بدانید که جاویدالاثر بسیار است
تا بدانید علم های فراوان داریم
تا بدانید که افراشته سر بسیار است
بعد از عباس هنرمند و هنر بسیار است
جمع ما سوخته دل های فراوان دارد
بین ما سوختگان سوخته پر بسیار است
لشکر حمزه همین جاست، احد پابرجاست
های بگذار ببُرّند ... جمل در پیش است
به خوارج برسانید... خبر بسیار است
تیغ، انبوه و در این خیمه ، نفر بسیار است
حججی یک نفر از خیل بنی فاطمه بود
مثل او شیر در این کوه و کمر بسیار است
خیمه ی سرخ حسینی سر جایش باقیست
بگذارید ببُرّند... که سر بسیار است...
-----------------------------------------
در دامنِ بانوی شکست ناپذیر کربلا
که عشق را در کربلا زنده نگه داشته اند
دل های دریایی را به آغوش می کشد
فضای باورمان را عطر پاشیده است
با خاطراتِ در راه مانده یتان مست می مانند
----------------------------------------
روی دوش فرشته ها جاریست ربنای مدافعان حرم
مانده بر کوچه های شهر دمشق رد پای مدافعان حرم
محمد ضیائی پور استهبان-------------------------------------------------
ناگاه فضای شهرظلمانی شد روز خوش ما،شام پریشانی شد
یک دین جدید باشعارتوحید تاسیس به دست آل سفیانی شد
رفتندابوجهل ویزید اما باز دوران سیاه نامسلمانی شد
هم سوریه در آتش بیدادافتاد هم سهم عراق نابسامانی شد
یکباره حرام شد حلال وبرعکس آیات خدا نمادشیطانی شد
آسایش وامن خانه ها شدغارت دشمن همه سرگرم رجزخوانی شد
ازسایه ی شوم لشکر تکفیری جانهابه حراج رفت وقربانی شد
سر داد ولی مدافع زینب ماند تالشکرکفر عاقبت فانی شد
خشکاندن ریشه های داعش تنها باهمت سردار سلیمانی شد
----------------------------------------------------
با خون خود رنگین کنم این چادر خاکی
من همسفر با لاله های پر پرت باشم
تا خون بهای زخم های دیگرت باشم
اینجا غریبی ،بی کسی ،دلخسته ای بانو
ای کاش میشد خواهر کوچکترت باشم
----------------------------------------بادها از شهر خوبان بوی خون آورده اند
روی دست ،آیینه از مرز جنون آورده اند
در هیاهوی نگاه مبهم این کوچه ها
کوله باری خاطرات لاله گون آورده اند
با همان یک کاسه آب و صفحه ی قرآن که رفت
جلوه ای از حاء و سین و یاء و نون اورده اند
قهرمانان زنده انداین دفعه شوری تازه با_
نام فرهادی دگر از بیستون آورده اند
یک نگین از حلقه ی اهل شهادت را شبی
با غم انا اليه راجعون آورده اند
بسم رب العشق اگر آغاز عاشق بودن است
انتظارات فرج از هر ستون آورده اند
از نبردی نابرابر ، بادهای پر فروغ
تقدیم به سرباز بی سر شهید حججی
----------------------------------
هرشب به چشم غمزده ،نم می دهی هنوز
جان مرا حواله به غم می دهی هنوز
ای تا همیشه زنده ی جاوید ،ای شهید
نازم تنت که بوی حرم می دهی هنوز
وقتی که تیر سینه ی اوراشکاف داد
دیدم که عشق جای دلش را گرفته بود
چون کوه صبور وهمچو فریاد ای زن
هرشب به چشم غمزده ،نم می دهی هنوز
جان مرا حواله به غم می دهی هنوز
ای تا همیشه زنده ی جاوید ،ای شهید
نازم تنت که بوی حرم می دهی هنوز
وقتی که تیر سینه ی اوراشکاف داد
دیدم که عشق جای دلش را گرفته بود
نظرات ارسال شده