ما را دنبال کنید

جستجوگر

ورودی انجمن ادبی

عضویتِ سایت و انجمن

آلبومهای نماهنگها

آپلودها

موضوعات

آمارگیر

  • :: آمار مطالب
  • کل مطالب : 394
  • کل نظرات : 363
  • :: آمار کاربران
  • افراد آنلاين : 2
  • تعداد اعضا : 444
  • :: آمار بازديد
  • بازديد امروز : 507
  • بازديد ديروز : 400
  • بازديد کننده امروز : 155
  • بازديد کننده ديروز : 134
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل ديروز: 0
  • بازديد هفته : 3,159
  • بازديد ماه : 8,881
  • بازديد سال : 96,345
  • بازديد کلي : 1,460,025
  • :: اطلاعات شما
  • آي پي : 3.147.103.234
  • مرورگر : Safari 5.1
  • سيستم عامل :

کدهای اختصاصی

گرد هم آئی هفتگی





-----------------------------


بوی گلاب ونسترن پیچیده در کویش
حیران شده گلهای باغ عشق از بویش
دنیا چراغانی شده از دولت رویش
مبهوت می سازد جهان را چشم جادویش

زیباترین گلهای عالم آرزومندش
جن وملک دلداده ومجنون وپابندش
روی لب زهرا نمایان گشته لبخندش
چشم علی روشن شد از دیدارفرزندش

سرمست ازجام وسبویش کل عالم شد
برهر چه زیبایی است درعالم مقدم شد
وقتی رخش مانند گلها غرق شبنم شد
هم خوانی رویش به پیغمبر مسلم شد

دنیا شداز این لحظه پابوس قدمهایش
شدآستان منظر چشم فلک جایش
جان می دهد،جان می دهد روح مسیحایش
آشفته می سازد جهان را روی زیبایش

بوی گل وآواز بلبل درچمن پیچید
عطرو گلاب آمد شمیم نسترن پیچید
هر گوشه ای آوازه ی حسن حسن پیچید
آن شب علی هم دور غمهایش کفن پیچید

نادر دوربین
استهبان
اردیبهشت ماه 98


-----------------------------

گل مهتاب

مثل ستاره ای که نشسته در آسمان
گل می دهد شکوفه شادی به کهکشان

تا پلک می زنی خبر از صبح می رسد
از هر مناره می وزد عطر خوش اذان

باران سروده باز ترانه به گوش باغ
غنچه دریده جامه ی خود رو به آسمان

از شاخه ی غزل گل مهتاب می چکد
تا در مسیر موی سیاهت شود نهان

آقای سفره های کریمانه ماه من
خورشید خانه ی دل زهرایی و جهان

هستم گدای سفره ی سبز قنوت تو
ای بارش بهاری رحمت به هر زمان

سردار فاتح همه دلها قسم به عشق
کردی به تیر لطف دلم را شبی نشان

آقا دوباره شعر به یادت وضو گرفت
شاعر اقامه کرده نمازی دراین میان

جواهریان
------------------------------------


نور ازلی زآسمان می بارد
باران صفا به باغ جان می بارد
از مقدم مجتبی حسن فیض مدام     
امشب به سرای شیعیان می بارد

***
تو شمعی و هر دل است پروانۀ تو
بار غم مردم است بر شانۀ تو
تحریم نمی کند اثر وقتی که
باز است به روی ما در خانۀ تو

***
آئینه به سیمای تو می اندیشد
گلغنچه به لبهای تو می اندیشد
بردار ز رخ نقاب ای ماه و ببین
یوسف به تماشای تو می اندیشد

***
حق در تو همیشه خود نمائی کرده
احسان شما کار خدائی کرده
از کار فرو بستۀ ما در همه عمر
دست کرمت گره گشائی کرده

***
آئینۀ ذات سرمدی کرد طلوع
مرآت خصال احمدی کرد طلوع
رخشنده ستارۀ سپهر توحید
از مشرق خانۀ علی کرد طلوع

***
بر خُلق تو آقا پدرت فخر کند
بر حُسن تو نیز مادرت فخر کند
از بس که کریمی و سخاوت داری
حاتم به گدائی درت فخر کند

***
ای گردش روز و شب به چشمان شما
ای جن و ملک مطیع فرمان شما
ای آنکه کریم اهل بیتت خوانند
دست من خسته دل به دامان شما
***

این سینه حریم اهل بیت است
 سرمست شمیم اهل بیت است
هر خسته که می رود مدینه
مهمان کـریم اهــل بیت است

==
به باغ دیده و دل همنشین سبزی تو
میان لاله رخان یاسمین سبزی تو
به وصف تو چه بگویم من ای گل زهرا
جز این که : حلقه ی دل را نگین سبزی تو

==

آمد به جهان به نیمه ی شهر الله
فرزند علی برادر ثار الله
هر دیده که دید روی زیبایش گفت :
لا حول ولا قوه الا باالله
==


در باغ علی گلی شکوفا  شده است
از مقدم او بهار پیدا شده است
تبریک بود به آل حیدر ، زیرا
میلاد حسن عزیز زهرا شده است


==
آلاله به باغ مصطفی آمده است
دلبند علی مرتضی آمده است
گویند فرشتگان به زهرا تبریک
میلاد امام مجتبی آمده است
==

علی اکبر شجعان


امشب دوباره ابر کرم آفریده شد
نام تو بر زبان قلم آفریده شد

خورشید چونکه آینه دار تو شد ؛ خدا -
والشمس گفت و بعد قسم آفریده شد

افطار کرد فاطمه با بوسه بر لبت
اینگونه شد که رطب بم آفریده شد

در دست احتیاج گدای در شما
با لطف دوست دولت جم آفریده شد

عیسی نخست زنده نمی کرد مرده را
دم از تو زد که صاحب دم آفریده شد

جود تو چون به فهم بشر جا نمی گرفت
باران پدید آمد و یم آفریده شد

حاتم گرفت دست گدائی بسوی تو
آنگاه اهل جود و کرم آفریده شد

ای آنکه در جمال و کمال و  به حسن خلق
روز الست مثل تو کم آفریده شد

صلح تو بوده است قیامی ، که بی صدا
مردانه بر علیه ستم آفریده شد

وقتی شنید روضه صبر تو ؛  جبرئیل
آهی کشید و غصه و غم آفریده شد

شمشیر قتل تو ، چو دل شیر را نداشت
در ذهن دشمنان تو سم آفریده شد

آنگه به رغم خصم برایت ... نه در بقیع -
در سینه های خسته ؛ حرم آفریده شد



علی اکبر شجعان


یارب به دل شکسته بهروزی ده
بر دیو هوای نفس پیروزی ده
یارب به کرامتی که داری ما را
از سفره ی مجتبی حسن روزی ده



علی اکبر شجعان
=====
در ساحت باغ یاسمن می روید
آلاله به دامن چمن می روید
جود و کرم خدای بخشنده ی ما
در سفره ی مجتبی حسن می روید


علی اکبر شجعان

تو شمعی و هر دل است پروانۀ تو
بار غم مردم است بر شانۀ تو
تحریم نمی کند اثر وقتی که
باز است به روی ما در خانۀ تو


علی اکبر شجعان

.......-؛؛.......

آمد به جهان به نیمه ی شهر الله
فرزند علی برادر ثار الله
هر دیده که دید روی زیبایش گفت :
لا حول ولا قوه الا باالله

علی اکبر شجعان


 آئینه به سیمای تو می اندیشد
گلغنچه به لبهای تو می اندیشد
بردار ز رخ نقاب ای ماه و ببین
یوسف به تماشای تو می اندیشد
***
علی اکبر شجعان


حق در تو همیشه خود نمائی کرده
احسان شما کار خدائی کرده
از کار فرو بستۀ ما در همه عمر
دست کرمت گره گشائی کرده

علی اکبر شجعان


تاریخ می بندد دوباره چشم شورش را
تقویم هم کل می کشد شوق حضورش را
آیینه  ی تقدیر  هم در روز میلادش
صف می کشد بالا بلندی های نورش را
خورشید  دور خانه ی ریحانه می چرخد
پر می کند با  لهجه ی باران سرورش را
از آسمان ها دسته دسته نور می بارد
دنیا  گل افشان می کند  راه عبورش را
*
گیسو پریشان می‌کند باران بهارش را
حالا مدینه می دهد قول و قرارش را
در کوچه ها یک اتفاق سبز می افتد
شادی خروشان می کند ایل و تبارش را
اشک از نگاه حضرت ریحانه می افتد
مهتاب  هم گم می کند حالا مدارش را
لبخند ها پل می شود  تا قله ی خورشید
زیرا  خدا داده به زهرا (س) شاهکارش را
*
دل می برد با هر نگاهش سبط پیغمبر
دیده است در لبخند خورشید انتظارش را
لبخند می کارد به لب ها با غزل خوانی
باغی که بخشیده به دل هامان انارش را
دردانه ی زهرا (س)، کریم ِ خانه ی مولا ست
دنیا به پایش ریخته دارو ندارش را
میلاد نور است و جهانی غرق در شادی
آری خدا داده به شیعه افتخارش را

اعظم زارع

--------------------------------


تقدیم  به کریم اهلبیت امامحسن مجتبی

به خانقاه دلم سرزدم سحر دیدم
به سر سلامتی گل  گلاب می دادند

کنیزکان بهشتی سبوسبو بر دوش
میان کو چه به هرکس شراب میدادند

می وشراب طهور و پیاله های عسل
به عاشقان علی بی حساب میدادند

زجوی سرکش  رضوان گلاب جاری بود
شب ولادت گل.گل  به آب می دادند

شبی که آینه افتاد بر جمال حسن
فرشتگان همه آئینه تاب می دادند

ستارگان همه درپای بوسی زهرا
به چشم روشنیش آفتاب می دادند

فرشتگان به محمد درود می گفتند
همه مدیهسرایان جواب میداد ند

سرود آب روان رقص شاخه ی طوبا
صدای دلکش چنگ ورباب می دادند

وخیل قاصد کان خانه خانه میبردند
پیام  فاطمه بر  بو  طراب میدادند

رسید مرگ سیاهی به عاشقان  علی
برای  روشنی شب شهاب میدادند

تمام کوچه زیارتگه مریدان بود
دودست کوچک سبزش شفا درمان بود

دعای نادعلی بر تنش همایل شد
کریم کوچک زهرا عزیزسائل شد

گذر گذر سر هر کوچه عیش بر پا بود
نگاه اهل نظر غرق در تماشا بود

تمام کوچه پر از رد پای دریا شد
بروی دست فرشته حسن چه زیبا شد

فرشتگان همه گفتند تهنیت به علی
علی  نشست به شکر   خدای لم یزلی

حسن شکسته دگر نرخ مصر و بازار ش
هزار یوسف مصری شده خریدارش

تمام کوچه پراز  عود وعطر اسفند است
تمام کوچه پر از شورو شوق ولبخداست

حسن کریم کرامت امید آل عبا
حسن نماد سخاوت و فاتح دلها

بکش تو  دست شفاعت زلطف برسر ما
 بیا ومهرشفاعت بزن  به دفتر ما

 بگیر دست من امشب که زائرت باشم
شب ولادتت ارباب شاعرت باشم

به جای خلعت شاعر حواله کن حرمت
به جان مادرت آقا نشان بده کرمت

که روی خاکی صحنت بریزم اشک ترم
دو کاسه گندم از آن کبوترت بخرم

مرا ببر به کنار خرابه های حرم
کمی زتربت پاکت پی دوا ببرم

برای هرچه مریض سفارشی آقا
من از دو دست کریمانه ات شفا ببرم

محمد ضیائی پور

-----------------------------


آن نور که آمد شبی از ظلمت جانکاه
خورشید نشان ست به دامان  همین ماه

در نیمه شب نیمه ی ماه قمری باز
باز آمده شهزاده ای از طایفه ی شاه

آنقدر که از سمت فلق قاصدک آمد
خندید بیابان و ثمر  داد سحرگاه  

پل بسته جهان بین شما,مکه مدینه
بین الحرمین است همین جاده ی کوتاه

در لحظه ی روییدن  گلگونه ی سرخش
گفتند که سلطان  کرم می رسد از راه

پرواز کنان در شب شعر و شعف و شور
 
گلدسته و شاعر،شده اند عاشق و  همراه

اشکی ک به دامان علی ریخت  دل شب
شوق است ،حسن آمده در موسم دلخواه

حالا ک شد آغاز، غزل با گل طاها
با قافیه ی بسته و این نامه ی کوتاه_

یکباره نمایان شده در هاله ی شعرم
لبخند خداوند جهان, خالق فتاح

 
با هلهله و هِمهمه، با دف ،به هیاهو
با معجزه ای آمده با نصر من الله

علی واقفی


-----------------------------


سحری نام شما, افطار با نام شما
لطف دارد رمضان خاصه در ایام شما

سرنوشت همه ی ما به شما بسته شده است
روز آغاز, شما, روز سرانجام, شما

تو کرامت کن و ما را به غلامی دریاب
چشم داریم همه عمر به اکرام شما

از ازل پرتو حُسنَت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شده از روی دلارآم شما

هر کسی شعر سروده است برای تو سرود
حافظ و سعدی و فردوسی و خیام شما

گرچه مستیم, ولی مستی ما نیست خطا
عشق نوشانده به ما, جرعه ای از جام شما

چون که گفتند شما را به یتیمان مهر است
آرزومان شده باشیم, ز ایتام شما

نه فقط حاتم طایی که همه اهل کرم
فخر دارند به خدّامیِ خدّام شما

بنده ی لطف و نمک گیر شماییم همه
سحری نام شما, افطار با نام شما

علی ایزدی
----------------------------


چقدر پنجره باز است آسمان پیداست
و در شهادت مهتاب کهکشان پیداست

هزار ، آینه در گیسوان شب انگار
در امتداد نگاهِ ستارگان پیداست

چقدر حضرتِ هدهد چقدر قلّه ی قاف
چقدر فرصتِ پرواز ، آشیان پیداست

چقدر حنجره ی پاک در فضا جاری است!
چقدر تیر و کمان ، آرشِ جوان پیداست

چقدر کاوه ی آهنگر ایستاده به صف!
درفش و جلوه ی جاویدِ کاویان پیداست

بگو به مغز جوان خوارهای کاخ سیاه
طلایه دار فریدونِ قهرمان پیداست

بس است سرفه ی سرد ای کلاغ های سیاه
که ننگِ نکبت غرب از صدایتان پیداست

شما ، "خوارجِ" "داخل" نشینِ شهرِ شهید
به هوش ! باز ، "علی" باز ، نهروان پیداست

چهل قنوت ، چهل سال خوانده ایم و هنوز
چهل مناره ی‌نورانی اذان پیداست

‌‌ (محمد جواد نصیرزاده نی ریز)


------------------------------

نفس ها
از نگاه اقاقی ها که
سُر می خوردند
زندگی عاشق تر از قبل
به آغوشِ زهرا، بازمیگشت
در لایتناهی قلبش
آسمان، در اندیشه ی پرواز بود
خورشیدِ کوچ کرده
راهی چشمانی می شد
 که تصویری از مِهرِ پدر را
 تداعی می کردند
کشتیِ پُر لطافتِ عشق
روی گونه های لبخند
اقیانوس را به تلاطم می کشید
و دریا چشم بر مهتابِ پر فروغش
می دوخت
امواجِ هستی
در پوست خود نمی گنجیدند
و قدم های فانوس را
میانِ ذراتِ وجودش،
می پرستیدند
هوا مدهوش شده بود
وقتیکه بوسه ی لبانِ حسن
بر گونه ی ستاره ها
قند را در دل آسمان
آب کرده بود

ناعمه_حسین پور

------------------------------


ز جا بر خیز هر جا بشنوی نام محمد را

خبر دارم گلی از نسل آدم شاخه‌ی هابیل
خبر دارم که از عدنان ز فرزندان اسماعیل
خبر دارم خبر آورده هم تورات و هم انجیل
طلوعی در ربیع الاول سالی که عام الفبل
به یاد آرد دمی نام دلارام محمد را

روایت می‌شود ایوان کسرائی ترک برداشت
و شد خاموش آتشگاه ایرانی دفک برداشت
و از نان های بتها بت پرستی ها نمک برداشت
و در ترویج توحیدی قدم ها کم کمک برداشت
ز جا بر خیز هر جا بشنوی نام محمد را

خدا در لوح مخفوظش نوشت اینگونه تقدیرش
فلق آسا پدر گردد چو ققنوس اساطیرش
شود چون غنچه ای از گل جدا طومار تفسیرش
تصور کن یتیمی را که دایه می دهد شیرش
تصور کن خودت یک لحظه آلام محمد را

خبر آرد کبوتر های چاهی از شبانی هاش
صداقت های اخلاقی ز ایام جوانی هاش
تدبر در جهان سیر و سلوک کاروانی هاش
که یک راهب شناسند احمد از روی نشانی هاش
بحیرا خوب می داند سرانجام محمد را

امانت شیوه‌ی او شد که شهرت بر امین دارد
وفا اندیشه او شد که هم آن و هم این دارد
زمین از او شرف گل بوی خوش از او یقین دارد
محمد از تمام ویژگی ها بهترین دارد
که تا دنیا کند همواره اکرام محمد را


نهال آن صداقت ها به لطف حق به بار آمد
به تزویج محمد همسری عالی تبار آمد
که تا در قلب اقیانوس آرامی بیاراید
خدیجه با تمام هستی و دار و ندار آمد
خدا خواهد که تا شیرین کند کام محمد را

دوباره خالق هستی ورق زد برگ دفتر را
که تا احمد پذیرد سرپرستی های حیدر را
و با چشمان دل بیند چنان تکثیر کوثر را
که تا با چشم سر ببند جهان ماه منور را
قلم قد می کشد اینجا الف لام محمد را

خدا بود و محمد در حرا چون طور سینائی
صدائی آشنا آمد ز سقف غار تنهائی
که اِقرأ بِسمِ رَبَک را بخوان با حال شیدائی
تو مبعوث خدا، بالا تر ازموسی و عیسائی
سبو آورده ساقی پر کند جام محمد را

یقین دارم که قُمْ فاَنذِر به قلب گل عطا گردید
شمیم عطر گل همسایه‌ی باد صبا گردید
فضا را با صبا پیموده دنیا جانفزا گردید
و دین بر پایه‌ی علم و قلم، خواندن بنا گردید
خدا اینسان بنا بنموده اسلام محمد را

خبر دارم که دنیا پر ز عدل و داد خواهد شد
و دین شیرین مسلمان مثل یک فرهاد خواهد شد
زن شیعه چنان رودابه رستم زاد خواهدشد
جهان با دست مهدی گلشنی آباد خواهد شد
ز جا بر خیز هر جا بشنوی نام محمدرا

احمد خوانسالار آذر ۹۷

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

نظرات ارسال شده

گردهم آئی هفتگی

شاعران انجمن

درباره ما

سلام به سایت ادبی شهید رابع استهبان خوش آمدید. محتوای این سایت و انجمن ادبی آن سروده ها و مطلب های ادبی ارسال شده جمعی از فرهیختگان و شاعران گرامی است؛ شماهم به این جمع بپیوندید و مطلب هاو نظرهای ارزشمند خود را برای دیگران وبرای بهینه سازی سایت ارسال کنید. استفاده از اشعار با درج لینک و نام شاعر آزاد است. امام صادق(ع) فرمودند : ما قالَ فینا قائِلُ بَیْتَ شِعْرٍ حَتّی یُؤَ یِّـدَ بِرُوحِ الْقُدُسِ : هیچ شاعر ی در حق ما شعر نگفت مگر اینکه با روح قدسی تایید و یاری شد: وسایل الشیعه ، ج 1 ص 467) مقام‌ معظم رهبري، حضرت آيت‌الله العظمي امام خامنه‌ای فرمودند : «شعر، ثروتی ملی، عظیم و پر ثمر برای کشور است» و «باید با ایجاد این ثروت بزرگ روز به روز آن را افزایش داد و برای نیازهای کشور از آن استفاده ی بهتر و برتر کرد». کاروان شعر در کشور با سرعت، دقت و جهت گیری درست به پیش می رود ؛ با استمرار این حرکت، کشورِ عزیزِ ایران باردیگر هدیه ای ارزشمند به تمدن و فرهنگ جهانی و خصوصاً این منطقه، اهدا خواهد کرد. شعر علاوه بر اینکه ظرفی برای بیان احساس شاعرانه است باید در خدمت ارزشها باشد و شاعر در عمل به وظیفه و مسئولیت خود، این نعمت بزرگ الهی را در خدمت به دین، اخلاق، انقلاب و معرفت افزایی قرار دهد. شعر می تواند به "معرفت دینی و اخلاق مردم" و "حرکت انقلابی ملت" خدمت کند و این کار حتی با یک یا دو بیت شعر انقلابی،‌اخلاقی و معرفتی در یک غزل محقق می شود و تأثیر می گذارد. قالب شعر نمی تواند نسبت به مسائل موجود کشور بی تفاوت باشد یا از آن صرف نظر کند. + خاندان شهید رابع اصطهباناتی : پدر وی «ملاعبدالمحسن» فرزند مرحوم «ملاباقر» فرزند «ملا سراج الدین» بود و پدر و جد پدری اش در جرگه افرادی بودند که در زمان حمله افغانها به اصطهبان، کشته شدند.[۱] تحصیل : وی در ۱۲ سالگی با راهنمایی دایی‌اش به شیراز رفت و هشت سال در مدرسه منصوریه درس خواند. در سال ۱۲۴۶ به تهران رفت و شاگرد استادانی مانند آقا علی حکیم (مدرس)، محمدرضا حکیم قمشه‌ای، میرزا ابوالحسن جلوه، ملاعلی کنی، سید مهدی قزوینی نجفی و مولی محمدتقی هروی بود. در سال ۱۲۵۸ دوباره به شیراز رفت. به علت درگیری با قوام الملک (حاکم وقت فارس) به سامرا تبعید شد و در درس میرزای شیرازی شرکت کرد و از او اجازه اجتهاد گرفت. پس از فوت میرزای شیرازی به نجف رفت و حوزه فلسفی آنجا را پایه‌گذاری کرد. او علوم مختلف از جمله فقه و احکام را با زبان شعر بیان می‌کرد و رساله احکام دین او مشتمل بر هزار بیت شعر بود. در ریاضی و شاخه‌های آن دستی داشت و مقالات مختلفی در این زمینه از او مانده است. در پزشکی بیشتر به پیشگیری و رعایت بهداشت و نظافت محیط توجه داشت و می‌گفت: «من رسماً طبیب نیستم، ولی هزاران تن را به طریق بهداشت معالجه قطعی کرده‌ام.»[۲] علامه امینی او را به جهت آنچه «نبوغ علمی» خوانده «شکافنده هسته علم و پیشتاز میدان دانش» معرفی کرده‌است.[۳] زندگی‌نامه : آیت الله اصطهباناتی در سال ۱۲۵۸ ش با دختر سید محمد حسن لاریجانی ازدواج کرد. همسرش در سال ۱۲۷۹ درگذشت. وی فرزندی به نام شیخ محمد تقی روانشاد ملقب به فیلسوف روانشاد دارد که از مجموع افکار و اندیشه‌های پدرش بخشی به همت وی با عنوان «شمه‌ای از آثار شهید رابع» تهیه و منتشر شده است. سرانجام وی در دفاع از مشروطه و رهبری قیام مردم شیراز در سال ۱۳۲۶ برابر با ۱۷ اسفند ۱۲۸۶ شهید شد و در باغ غزل حافظیه به خاک سپرده شد. آثار : احکام الدین[۴] رساله حدوث عالم[۵] مجمع المسائل[۶] رساله شمس التصاریف رساله جوابیه شاگردان : محمدجعفر آل کاشف‌الغطاء، محمدحسین غروی اصفهانی، محمدحسین کاشف‌الغطاء، هبةالدین شهرستانی، میرزا عبدالحسین ذوالریاستین، سید محمدحسن نجفی قوچانی (آقا نجفی قوچانی)، علی‌اکبر حکمی یزدی قمی، غلامرضا یزدی، سید ابراهیم حسینی اصطهباناتی (میرزا آقای شیرازی)، زین‌العابدین اسدالله مهربانی سرابی، آقا نجفی قوچانی، غلامرضا فقیه خراسانی. ----------------------------------------- پانویس : شهید رابع، آیت‌الله محمدباقر اصطهباناتی عالم مشروعه خواه، نویسنده : محمد جواد اسلامی، با تلخیص، ص۲۵–۲۷. شهید رابع، ص ۴۰ و ۴۱. شهیدان راه فضیلت، ص ۵۱۲. رساله‌ای منظوم در احکام و فرایض که هزار بیت است. در موضوع جهان هستی، حکمت و فلسفه. رساله عملیه و دربردارنده فتواهای او. منابع شبکه اطلاع‌رسانی اجتهاد جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج۷، نشر معروف، قم: ۱۳۷۸.

نظرسنجی

این سایت از دیدگاه شما...؟