گرد هم آئی هفتگی
بیوگرافی شهید رابع
تحصیل را از دوران کودکی آغاز کرد. در ۱۲ سالگی با راهنمایی داییاش به شیراز رفت و هشت سال در مدرسه منصوریه درس خواند. در سال ۱۲۴۶ به تهران رفت و شاگرد استادانی مانند آقا علی حکیم (مدرس)، محمدرضا حکیم قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه، ملاعلی کنی، سید مهدی قزوینی نجفی و مولی محمدتقی هروی بود. در سال ۱۲۵۸ دوباره به شیراز رفت. به علت درگیری با قوام الملک (حاکم وقت فارس) به سامرا تبعید شد و در درس میرزای شیرازی شرکت کرد و از او اجازه اجتهاد گرفت. پس از فوت میرزای شیرازی به نجف رفت و حوزه فلسفی آنجا را پایهگذاری کرد. وی همچنین در ادبیات، ادیب و نکتهسنج دانسته شده. شعر در نظر او وسیلهای برای خدمت به دین و احکام الهی است.
در ریاضی و شاخههای آن دستی داشت و مقالات مختلفی در این زمینه از او مانده است.
در پزشکی بیشتر به پیشگیری و رعایت بهداشت و نظافت محیط توجه داشت و میگفت:
«من رسماً طبیب نیستم، ولی هزاران تن را به طریق بهداشت معالجه قطعی کردهام.»
علامه امینی او را به جهت آنچه «نبوغ علمی» خوانده «شکافنده هسته علم و پیشتاز میدان دانش» معرفی کردهاست.
« برگرفته از ویکی پدیا »
آیت الله محمد باقر استهباناتی
سردر مدرسه هیچ وقت برای من سئوال نشده بود. اصلاً فکرش را هم نمیکردم که یک اسم اینقدر ممکن است مهم باشد. فکر میکردم مدرسهی « آیت الله اصطهباناتی» به نام یک آخوند معمولی نامگذاری شده است.
یک سال پیش کتابی به دستم رسید با عنوان «شهید رابع» به قلم آقای محمدجواد اسلامی. شاید بیش از آنکه عنوانش برایم جالب باشد، نام نویسندهاش جالب بود. آقای اسلامی دوست پدرم بود و او را از کودکی دیده بودم. خواندن ِکتاب را بیرغبت به محتوا، شروع کردم. اما چنان شیفتهی او شدم که تمام کتاب را یک روزه تمام کردم.
آیت الله العظمی محمدباقر اصطهباناتی بزرگترین عالم مشروطهخواه بوده است که در ١٨ اسفند ١٢٨۶، در مسجد مولا در شیراز او را به شهادت میرسانند. ایشان به حجت الاسلام مجتهد اصطهباناتی، حجت الاسلام مجتهد اصطهباناتی، شیخ محمدباقر اصطهباناتی و شهید رابع نیز خوانده میشوند.
عبدالله شهبازی در رسالهی «زمین و انباشت ثروت؛ تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» شهادت او را به بهائیان شیراز نسبت میدهد.«انجمن اسلامی» و «انجمن انصار» شیراز، در تلگراف به مجلس شورای ملّی و علما و وزیر داخله، ماجرای ترور ایشان را به شکل زیر شرح داد:
«توسط انجمن جنوب و انجمنهای ملّی و عموم جراید طهران. به ساحت مجلس مقدس، حضور حججین آیتین، حضرت وزیر داخل مدظلهم. پنج روز است حجتالاسلام شهید رابع را شهید، سید مظلومان را تیرباران نموده، مثله کرده سوختند. استخوانهای سوخته را در خندق ریختند. آنچه عجز و لابه میکنیم رحم کنند استخوانها را بدهند دفن کنیم فایده نمیکند. خانههای ما را غارت کردند. به زن و بچه ما بیچارگان ابقا نمینمایند. کجا رفت غیرت شماها؟ چه شد حمیت اسلامیت شماها؟ نالههای وکلای آذربایجان کو؟ پسران سفاک خونخوار قوام بر بزرگ و کوچک زن و بچه ما ابقا نمیکنند. شماها هم به حال زار ما ترحم نمیفرمائید. کجا رویم؟ چه کنیم؟ به کدام مذهب پناه بریم؟ به چه دولتی پناهنده شویم؟ آه، ما بیچارهها از حیوانات پستتریم. وامذهبا، وادیناه، وااسلاما، وامحمداه. انجمن اسلامی، انجمن انصار» (حبلالمتین (چاپ تهران)، شماره ٢۵۴، سهشنبه ١۴ صفر ١٣٢۶، ص ۴)
روزنامه صوراسرافیل نوشت که نوکران قوام شیخ محمدباقر حجتالاسلام و سید احمد معینالاسلام را با گلوله کشتند و جسد معینالاسلام هفتاد ساله را به دار زده و سپس با نفت و بوریا آتش زدند. (صوراسرافیل، شماره ٢۶، پنجشنبه ٢١ ربیعالاول ١٣٢۶، صص ٣-۵)
خبر شهادت سید احمد معینالاسلام دشتکی و شیخ محمدباقر مجتهد اصطهباناتی در تهران هیجانی بزرگ پدید آورد و آقا سید عبدالله بهبهانی، مجتهد بزرگ تهران، مجلس ختمی برای ایشان در مسجد سپهسالار برگزار نمود که دهها هزار نفر در آن شرکت کردند. (ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، صص ۶۴٧-۶۴٨)
وی علاوه بر علوم اسلامی، در طب، فیزیک، شیمی و علوم دیگر هم تبحیر داشت و اختراعات زیادی از او به یادگار ماند. یک نمونهی آن برای من خیلی جالب بود:
یک روز آیتالله، از کنار زن رختشویی میگذشت. زن از او پرسید: تو ملّایی؟
شیخ جواب داد: بله
زن گفت: اگر تو ملّا هستی فکری به حال من کن. چند روز است که صابونهایی که برای شستن به کار میبرم خوب نمیشوید.
آیت الله العظمی استهباناتی، سه روز متوالی بر سر چشمه بیتوته کرد و تا صابون مناسب برای آن آب تولید نکرد، از جایش برنخاست.
از جنبههای شاخص آیت الله اصطهباناتی، پایهگذاری فلسفه در حوزهی علمیهی نجف بوده است. وی اولین کسی است که فلسفه را در حوزهی علمیهی نجف وارد کرد. این امر از آن جهت مهم است که سختیهای تدریس فلسفه و تکفیر فیلسوفان در نجف به شدت رواج داشته است. حتی امام خمینی را نیز که سالها بعد فلسفه تدریس میکرد، همچنان با تکفیر روبرو میشده است.
مناظرات آیت الله اصطهباناتی هم در جای خود محل توجه است. از جملهی این مباحثات، گفتگوی الکسیس کارل، زیستشناس و الهیدان و برندهی جایزهی نوبل بوده است.
رسالههایی از آیت الله، دربارهی طرز تربیت، طرز عشق و طرز حکومتداری برجای مانده است. همچنین نامهی آیت الله اصطهباناتی به سید جمال الدین اسدآبادی دربارهی حکومت مطلوب و اصول چهارگانهای که برای آن بر میشمارد، جالب توجه است.
شهید رابع در قبرستان جنب حافظیهی شیراز دفن شده است و بر قبر او هم نوشته شده است: سرحلقهی آزادیخواهان فارس. بیجهت هم نیست. او بزرگترین عالم مشروطهخواه و مشروعهخواه بوده است که به دلیل درگیری با عمَال قدرت و جریانات انحرافی جان خود را بر این راه گذاشت. و البته خونش موید آزادیخواهیش بوده و هست.
برگرفته از : http://pasokhgooee.persianblog.ir
شهید راه آزادی:
نظرات ارسال شده