گرد هم آئی هفتگی
شد کشتۀ جفا شیرخدا علی
از تیغ اشقیا شیر خدا علی
شد خیمه عزا در عرش حق به پا
کرده خضاب خون در سجده مرتضی
مولای عارفان لب بسته از دعا
خون دل همه آید زدیده ها
از غم شده رها شیر خدا علی
شد کشته از جفا شیر خدا علی
دلهای عاشقان گشته سرای غم
بر بام دل زدند از نو لوای غم
از خانۀ علی آید نوای غم
وز عرش می رسد هر دم صلای غم
از ما شده جدا شیر خدا علی
شد کشته از جفا شیر خدا علی
آوای قَد قُتِل پیچیده در فضا
مهتاب سر زده با پرچم عزا
خون علی شده مرآت کربلا
شد غربت علی تقدیم مجتبی
بر اهل آسمان شد مقتدا علی
شد کشته از جفا شیر خدا علی
شمشیر کوفیان سیرابِ خون شده
چون دشت لاله گون محرابِ خون شده
خورشید غرقه در گردابِ خون شده
پرده نشینِ غم ، مهتابِ خون شده
غمخوارِ بینوا شیر خدا علی
شد کشته از جفا شیر خدا علی
شد کوفه در غم بابای کودکان
غم شعله می کشد از قلب شیعیان
زینب به سر زند با ناله و فغان
گوئی که بسته شد درهای آسمان
مهمان مصطفی شیر خدا علی
شد کشته از جفا شیر خدا علی
می بارد اشک غم از دیدۀ مَلَک
آسوده شد علی از غصه فَدَک
بنشسته گرد غم بر چهره فَلَک
شد بسته سفرۀ نان جو و نمک
با غربت آشنا شیر خدا علی
شد کشته از جفا شیر خدا علی
علی اکبر شجعان
کانال رسمی اشعار علی اکبر شجعان
در سروش:
https://sapp.ir/shajaan_mahzoon
در ایتا:
https://eitaa.com/shajaan_mahzoon
ادامه مطلب
@shahidrabe
لبیک یاحسین / لبیک یاحسین
مـا بـا مُستکبِرین سـازش نمی کنـیم
بـا دشمـنان دین سـازش نمی کنـیم
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
==================
هرگز نمی کشیم دست از امام خویش
خالی نمی کنـیم پشت نظـام خویش
یک لحظه نشکنیم عهد و مرام خویش
برعهد خود کنیم با خون وفا ،حسین!
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
مـا بـا یـزیـدیـان بیـعت نمی کنـیم
از مَکـر دشمنـان غفلت نمی کنــیم
هـرگـز پـذیـرشِ ذِلّـت نمی کنــیم
زیرا گرفته ایم درس از شمـا حسـین
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
در زیـر بـار ظـلم هـرگـز نمی رویـم
همـرنگ کـوفیـان هرگز نمی شـویم
فـریـاد سـرخ تـو همـواره بشـنویـم
از نـای زخمـی ات در نیـنوا حسـین
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
مـا از یـزیـدیـان پـروا نمی کنـیم
بـر روی دشمـنـان دَر وا نمـی کنیم
مـا صلـح بـا ستـم امضـا نمی کنیم
ایـن را گـرفتـه ایم از تـو فَرا حسـین
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
وقتی کـه می رود دیـن در مُخـاطِره
مَعـنــا نمـی دهــد میـزِ مُـذاکـره
حتـی اگــر کنـند مـا را مُـحـاصِــره
از تـو نمی شـویم یکـدم جدا حسین
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
دارد مَـرامِ مـا ریـشـه بــه کـربـــلا
یعـنی نمی کنـیم دامـان حـق رهــا
از تـن اگـر شـود سـرهـای مـا جـدا
سـازش نمی کنـیم بـا اشقـیا حسین
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
مـا پیـش ظـالمـان زانـو نمی زنیــم
در کــوی عـافیـت اردو نمـی زنیـم
مـا رو بـه دشمن بَـدخـو نمـی زنیـم
از بس که دیده ایم از او جفـا،حسین
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
مـا زیـر بـار ظلـم قد خـم نمی کنیم
از شَـأن و شوکتِ خـود کـم نمی کنیم
سازش نکـرد ه ای ما هـم نمی کنـیم
با دشمـنان دیـن ، بـا کدخدا حسین
لبـیکَ یاحسـین ، لبـیکَ یاحسـین
علی اکبر شجعان ـ استهبان
ادامه مطلب
امام و مقتدا علي // وصي مصطفي علي
از آسمان كوفه غم مي بارد امشب
دست ستم بذر عزا مي كارد امشب
شير خدا حال عجيبي دارد امشب
در خون نمـازش را بجا مي آرد امشب
ز كوفيان بيوفا // رسيده بر علي // جفا آه و وا ويلا
شاهي كه در اوج غم وغربت شبانه
در خلوت شبهــاي كوفه مخفيانه
قوت ضعيفـان مي نهاده روي شانه
واز ديدگانش اشك غم بوده روانه
نمي كند چرا دگر // ميان كوچه ها گذر // آه و وا ويلا
مولاي ما استاد جبريل امين بود
معناي دين سرمایه ی اهل يقين بود
او سـاقي كوثر امام المتقين بود
آئــينه ی يزدان اميـرالمؤمنيــن بود
عزيز مكه و منا // شده شهيد از جفا // آه و واويلا
مولاي ما تــاج ولايت را به سر داشت
هر چنـد از امت به دل خون جگـر داشت
خار جفا از كوفيان در چشم تر داشت در
اوج قدرت هم به مسكينان نظر داشت
ميان ناله ی سحر // به آسمان كشيده پر // روح عدالت
تا از نيــام فتنه تيغ كين برون شـد
دامــان محراب عبـادت لاله گون شـد
چشم يتيمان علي درياي خون شد
واز آه زينب چرخ گردون بي سكون شد
غمين شده دل همه // عزا گرفته فاطمه // براي زينب
افتاده از غم لرزه بر اركـان ايمـان
چتـر عزا ســايه زده بر عرش رحمــان
قرآن ناطق كشته شددر ماه قرآن
گرديده مظلومي به يك مظلومه مهمان
در آسمان و در زمين // بپاست بهر شاه دين // عزا و ماتم
صوت علي در كوفه ديگر گشته خاموش
شد ازغم هجــر علي كعبه سيه پوش
بــانگ رحيــل مرتضي آيـد ز چـــاووش
بهر شهادت شير حق وا كرده آغوش
گويد به محراب دعا // فُزتُ و رب الكعبه را // آه و واويلا
از تيــغ ابن ملجــم دون ستمگر
شق القمـر شد فرق نوراني حيـدر
عدل مجسم امشب افتاده به بستر
ختم رسل زانوي غم بگرفته در بر
با فرق بشكسته علي // بار سفر بسته علي // بسوي زهرا
نورنماز و روح قرآن،باغ احساس
آن قهرمان بدر وخيبر ، اشجع الناس
مي گويد از جور خزان با گلشن ياس
دست حسينش مي نهد در دست عباس
كه در زمين كربلا // حسين را مكن رها // آه و واويلا
شاعر:
علی اکبر شجعان
استهبان سایر نوحه ها
ادامه مطلب
مأموریتِ مسلم ابن عقیل از سوی امام حسین(ع) برای گرفتن بیعت درپاسخ به دعوتِ کوفیان از ایشان:
این علمدارو وزیرم مسلم است
ابنِ عمّ من سفیرم، مسلم است
می فرستم پیشتان باصدامید
جملگی باحضرتش بیعت کنید
عاقل ودانا و اشرف برشما
از تبار حیدرآن شیر خدا
هم علمدارِ یل و یار حسین
یادگارو زاده ی بدر وحنین
این عمو زاده بود اِبنِ عقیل
بر شما باشد زِ مردو زن کفیل
رازِتان را در میان با او نهید
دستِ بیعت با دو دست او دهید
می سراید باشما از عشق پاک
او شجاع است و ندارد هیچ باک
دارد الآن برشما اِذنِ، ولی
از امامِ خود، حسین ابنِ علی
کوفیان، مسلم سُکاندارِ من است
بهترین سالار و سردارِ من است
"حُجَّتِ اَمرِ" ولایت برِشما
تا نویسد برمن از صبر ِشما
نامه هاتان دیده ام چندین هزار
بادوصد اِمضایِ اَشراف و کبار
شکوه هاتان حاکی ازبی رهبریست
کز امامت غیرِ معصومان بَریست
هان شوید آگه ز گفتارمبین
زودباشد تا کنم اصلاحِ دین
حُکمِ دین تنها کتاب وسنّت است
قائمِ اَمرِ خدا بی منّت است
#
چون سعید و هانی آخرنامه ها
نزدم آوردند از سوی شما
رَدِّ دعوت کی کنم از اُمّتَم
عِترَتِ پیغمبرِ بی مِنّتَم
کوفیان باوی اگربیعت کنید
خواهم آمد نزدتان با صد امید...
ادامه مطلب