ما را دنبال کنید

جستجوگر

ورودی انجمن ادبی

عضویتِ سایت و انجمن

آلبومهای نماهنگها

آپلودها

موضوعات

آمارگیر

  • :: آمار مطالب
  • کل مطالب : 392
  • کل نظرات : 363
  • :: آمار کاربران
  • افراد آنلاين : 3
  • تعداد اعضا : 443
  • :: آمار بازديد
  • بازديد امروز : 18
  • بازديد ديروز : 474
  • بازديد کننده امروز : 16
  • بازديد کننده ديروز : 170
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل ديروز: 0
  • بازديد هفته : 1,353
  • بازديد ماه : 4,075
  • بازديد سال : 91,539
  • بازديد کلي : 1,455,219
  • :: اطلاعات شما
  • آي پي : 3.134.76.51
  • مرورگر : Safari 5.1
  • سيستم عامل :

گرد هم آئی هفتگی


امشب صفای عالمِ بالا مُضاعف است

لُطف وعطای خالقِ یکتا مضاعف است


دُردی کشانِ خیلِ مَلَک باده می بَرَند

خُمها زِ مَی لبالب وصَهبا مضاعف است


رقصِ ستاره های مدینه چه دیدنی ست!

سرمستیِ ملائِکِ زیبا مضاعف است


بر دَف زننــد شـــورِ تَـوَلاّی مُجتبــی

شکرانه های کوثرِ طاها مضاعف است


گل داده است باغِ مُصَفّای بوتراب

شیداییِ شقایق و مینا مضاعف است


آماده گشته خوانِ کرامت که گُستَرند

دربیتِ مُصطفی که توَلاّ مضاعف است


بر سفره ی صیامِ گلستانِ "هَل اَتی"

شهدِ لبانِ غنچه ی فردامضاعف است


درشامِ روزه داری و بَر خوانِ مُرتضی

طعمِ غذای حضرت زهرا مضاعف است


سَرمی زند ستاره ای ازخانه ی علی

شادیِّ قلب "اُمِّ اَبیها" مضاعف است


بر دامنِ سعادتِ خَیرُالنّسا بتول،

انواری ازکرامتِ والا مضاعف است


چشم وچراغِ خانه ی مولا علی رسید

زیبائیِ دونرگسِ شهلا مضاعف است


با آن که مجتبی حسن وسِبطِ اکبر است

مَهجوریِ ولادتِ آقا مضاعف است


مغمومِ درامامت ومدفونِ در بقیع...

مظلومی شهادتِ مولا مضاعف است


قرآنِ ناطق است وغَزَل دونِ شأنِ اوست

شرمندگیِّ شاعرِشیدا مضاعف است


غلامرضا مهدوی آزاد


ادامه مطلب


ای غریب آل طاها ای امیر بی قرینه
سوخت باغ جسم و جانت از شرار زهر کینه
ای عزیز آل یاسین ای گل باغ مدینه
آه جانسوز تو مولا خیمه زد در دشت سینه
دیده شد بهر تو گریان سید و مولا رضا جان
ای عزیز جان زهرا ای فروغ کبریائی
یاس خوشبوی محمد نور چشم مرتضائی
ای که از نور رواقت دیده گیرد روشنائی
با فقیران همنشینی با غریبان آشنائی
ای پناه بی پناهان سید و مولا رضا جان
بر فراز چرخ گردون حق عَلَم کرده لَوایت
بر سر هر شیعه داری سایۀ لطف و عنایت
ای غریب آل حیدر هر غریبی آشنایت
هر دل غمگین نشسته بر در دارُ الشَّفایت
تا که گیرد از تو درمان سید و مولا رضا جان
زهرکین زرد و تکیده کرده آقا پیکر تو
گرنبود اینجا کنار بستر تو خواهر تو
آمد اما از مدینه نور چشمانِ ترِ تو
تا که بر زانو بگیرد وقت جان دادن سر تو
با دل زار و پریشان سید و مولا رضا جان
می زند خورشید بوسه صبحدم بر آستانت
می نشیند در شعاع گنبد پرتوفشانت
می کند قصد زیارت همچو خیل عاشقانت
می شود سرگشته مثل ذره ای در آسمانت
ای فروغ روی جانان سید و مولا رضا جان
علم شاگرد تو آقا ، عشق هم دیوانه تو
خضر می گردد همیشه گِرد سقاخانه تو
ای گل باغ ولایت عاشقان پروانه تو
هردل غمدیده دارد سر به روی شانه تو
غصه گیرد از تو پایان سید و مولا رضا جان
برتر است از عرش اعلی گوشۀ صحن و سرایت
غرفۀ جنت کجا و زیر ایوان طلایت
آه ای سلطان خوبان هر سلیمانی گدایت
حاتم طائی نشیند بر در مهمانسرایت
تا که گردد بر تو مهمان سید و مولا رضا جان
تو امام عاشقانی تو پناه بی کسانی
می کند صدها فرشته بر در تو پاسبانی
ای طبیب دردمندان ای تمام مهربانی
هردل بشکسته گوید با زبان بی زبانی
ای امید نا امیدان سید و مولا رضا جان
از شراب ناب عشقت کرده ای سرمستم آقا
سر به پایت می گذارم تا بگیری دستم آقا
من اگر خوبم اگر بد من گدایت هستم آقا
بر ضریح نقره گونت بند دل را بستم آقا
ای ولا یت عین ایمان سید و مولا رضا جان


علی اکبر شجعان


&


هرکه را رسمِ وفاداری به جاست

با الفبای صَفَر دَردآشناست

در صَفَر این ماه حُزنِ اهلِ بَیت،

ناله هایی درنوای اولیاست

صادِ آن صافی شدن بی غَلّ وغَش

کربلا تا کوفه سَعیی با صفااست

فاء این ماهِ صَفَر، فردوسِ عشق،

فیضِ عُظما بُردن از اشک وعزاست

تعزیت گوی عزا خیلِ مَلَک

صاحِبِ اصلِ عزاداری خداست

رایتی از رای آن در اهتزاز

در لوایِ آن چه غوغایی به پاست

«اربعین» آغاز حرفش با الف

اَلفُ اَجرٍ فِی المَصائِب، اَو بَلاست

بای آن بانویی از بـنت الهُدا

کوه صبرو طاقتی درکربلاست

زینب آن اِفشاگریها می کند

پرده ها ازچهره هایی بر ملاست

عقدِ خون بستن درعین اربعین

رسمِ عُشّاقِ حسین و اَتقیاست

یای آن یا لَیتَنا کُنّا مَعَک

بی دغلبازی وَ بی رنگ وریااست

نونِ آخرنوشدارویی عجیب

از برای دردِ بی درمانِ مااست

آخِرِ این ماه پُر اندوه و غم

وامحمّد ، واحَسَن، هم وارضااست

مهدوی


&

غزل مرثیه


در سوگ کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی (ع)


سوخت از زهـر جفا تا جگرت مولا جان // سبـز شـد کربـبـلا در نظـرت مـولا جـان
پـدرت شـیـر خـدا ، حـیـدر کـرار ، علـی // فـاطـمــه مـادر والا گُـهَـرت مـولا جــان
در جهـان، غربت و انـدوه و غـم و تنهـائی // ارث بردی هـمـه را از پـدرت مـولا جـان
بـا نگـاهت بـه در سـوختـه جاری می شد // اشـک خـونیـن تو از چشم ترت مولا جان
ای سفـر کرده به معـراج که نوشیـدی زهر // از کف آنـکــه نشـد همسفـرت مولا جـان
تا که زد جعده شـرر بر جگـرت فـرمـودی // بـرسـد زیـنـب کـبـرا بـه بَرت مـولا جـان
در شب جهل و جمود و هوس بدخواهان // سر زد از شرق شهـادت سحر ت مولا جان
چـه کسی هست ز مظلـومی تـو بنـویسـد // کـه چـه از همسرت آمـد به سرت مولاجان
ای صـبـوری کــه مـیـان همـۀ طـوفـانـهـا // خـم نشـد پیش مصـائب کمـرت مولاجان
کربـلا بـود پـر از یـاد تـو وقتی می بست // دستـخـط تـو بـه بـازو پسـرت مـولا جان
توخودت بودی و دیدی چه فدا کاری کرد // در تب واقـعــه نــور بَصَــرت مــولا جـان
ای کـریمی کـه بـه سـائل نپسنـدیدی که ـ // دست خـالی بکشـد پـا ز درت مـولاجان
آمدم با دل « محـزون » به درت تـا ز کرم // نشــوم روز جــزا دَربِـدَرت مـولا جـــان

علی اکبر شجعان



ادامه مطلب


امشب صفای عالم بالا مُضاعف است

لُطف وعطای خالقِ یکتا مضاعف است


دُردی کشانِ خیل ملک باده می بَرَند

خُمها زِمَی لبالب وصَهبا مضاعف است


رقصِ ستاره های مدینه چه دیدنی ست!

سرمستی ملایکِ زیبا مضاعف است


بر دَف زنند شورِ تَوَلاّی مجتبی

شکرانه های کوثرِ طاها مضاعف است


گل داده است باغِ مُصَفّای بوتراب

شیداییِ شقایق و مینا مضاعف است


آماده گشته خوانِ کرامت که گُستَرند

دربیتِ مُصطفی که توَلاّ مضاعف است


بر سفره ی صیامِ گلستان هَل اَتی

شهدِ لبانِ غنچه ی فردامضاعف است


درشامِ روزه داری و بر خوانِ مُرتضی

طعمِ غذای حضرت زهرا مضاعف است


سرمی زند ستاره ای ازخانه ی علی

شادیِّ قلب اُمّ اَبیها مضاعف است


بر دامنِ سعادتِ خَیرُالنّسا بتول،

انواری ازکرامتِ والا مضاعف است


چشم وچراغِ خانه ی مولا علی رسید

زیبائیِ چونرگسِ شهلا مضاعف است


با آن که مجتبی حسن وسبط اکبر است

مَحجوریِ ولادتِ آقا مضاعف است


مغمومِ درامامت ومدفونِ در بقیع

مظلومی شهادتِ مولا مضاعف است


قرآنِ ناطق است وغَزَل دونِ شأنِ اوست

شرمندگیِّ شاعرِشیدا مضاعف است


غلامرضا مهدوی آزاد



ادامه مطلب

گردهم آئی هفتگی

شاعران انجمن

درباره ما

سلام به سایت ادبی شهید رابع استهبان خوش آمدید. محتوای این سایت و انجمن ادبی آن سروده ها و مطلب های ادبی ارسال شده جمعی از فرهیختگان و شاعران گرامی است؛ شماهم به این جمع بپیوندید و مطلب هاو نظرهای ارزشمند خود را برای دیگران وبرای بهینه سازی سایت ارسال کنید. استفاده از اشعار با درج لینک و نام شاعر آزاد است. امام صادق(ع) فرمودند : ما قالَ فینا قائِلُ بَیْتَ شِعْرٍ حَتّی یُؤَ یِّـدَ بِرُوحِ الْقُدُسِ : هیچ شاعر ی در حق ما شعر نگفت مگر اینکه با روح قدسی تایید و یاری شد: وسایل الشیعه ، ج 1 ص 467) مقام‌ معظم رهبري، حضرت آيت‌الله العظمي امام خامنه‌ای فرمودند : «شعر، ثروتی ملی، عظیم و پر ثمر برای کشور است» و «باید با ایجاد این ثروت بزرگ روز به روز آن را افزایش داد و برای نیازهای کشور از آن استفاده ی بهتر و برتر کرد». کاروان شعر در کشور با سرعت، دقت و جهت گیری درست به پیش می رود ؛ با استمرار این حرکت، کشورِ عزیزِ ایران باردیگر هدیه ای ارزشمند به تمدن و فرهنگ جهانی و خصوصاً این منطقه، اهدا خواهد کرد. شعر علاوه بر اینکه ظرفی برای بیان احساس شاعرانه است باید در خدمت ارزشها باشد و شاعر در عمل به وظیفه و مسئولیت خود، این نعمت بزرگ الهی را در خدمت به دین، اخلاق، انقلاب و معرفت افزایی قرار دهد. شعر می تواند به "معرفت دینی و اخلاق مردم" و "حرکت انقلابی ملت" خدمت کند و این کار حتی با یک یا دو بیت شعر انقلابی،‌اخلاقی و معرفتی در یک غزل محقق می شود و تأثیر می گذارد. قالب شعر نمی تواند نسبت به مسائل موجود کشور بی تفاوت باشد یا از آن صرف نظر کند. + خاندان شهید رابع اصطهباناتی : پدر وی «ملاعبدالمحسن» فرزند مرحوم «ملاباقر» فرزند «ملا سراج الدین» بود و پدر و جد پدری اش در جرگه افرادی بودند که در زمان حمله افغانها به اصطهبان، کشته شدند.[۱] تحصیل : وی در ۱۲ سالگی با راهنمایی دایی‌اش به شیراز رفت و هشت سال در مدرسه منصوریه درس خواند. در سال ۱۲۴۶ به تهران رفت و شاگرد استادانی مانند آقا علی حکیم (مدرس)، محمدرضا حکیم قمشه‌ای، میرزا ابوالحسن جلوه، ملاعلی کنی، سید مهدی قزوینی نجفی و مولی محمدتقی هروی بود. در سال ۱۲۵۸ دوباره به شیراز رفت. به علت درگیری با قوام الملک (حاکم وقت فارس) به سامرا تبعید شد و در درس میرزای شیرازی شرکت کرد و از او اجازه اجتهاد گرفت. پس از فوت میرزای شیرازی به نجف رفت و حوزه فلسفی آنجا را پایه‌گذاری کرد. او علوم مختلف از جمله فقه و احکام را با زبان شعر بیان می‌کرد و رساله احکام دین او مشتمل بر هزار بیت شعر بود. در ریاضی و شاخه‌های آن دستی داشت و مقالات مختلفی در این زمینه از او مانده است. در پزشکی بیشتر به پیشگیری و رعایت بهداشت و نظافت محیط توجه داشت و می‌گفت: «من رسماً طبیب نیستم، ولی هزاران تن را به طریق بهداشت معالجه قطعی کرده‌ام.»[۲] علامه امینی او را به جهت آنچه «نبوغ علمی» خوانده «شکافنده هسته علم و پیشتاز میدان دانش» معرفی کرده‌است.[۳] زندگی‌نامه : آیت الله اصطهباناتی در سال ۱۲۵۸ ش با دختر سید محمد حسن لاریجانی ازدواج کرد. همسرش در سال ۱۲۷۹ درگذشت. وی فرزندی به نام شیخ محمد تقی روانشاد ملقب به فیلسوف روانشاد دارد که از مجموع افکار و اندیشه‌های پدرش بخشی به همت وی با عنوان «شمه‌ای از آثار شهید رابع» تهیه و منتشر شده است. سرانجام وی در دفاع از مشروطه و رهبری قیام مردم شیراز در سال ۱۳۲۶ برابر با ۱۷ اسفند ۱۲۸۶ شهید شد و در باغ غزل حافظیه به خاک سپرده شد. آثار : احکام الدین[۴] رساله حدوث عالم[۵] مجمع المسائل[۶] رساله شمس التصاریف رساله جوابیه شاگردان : محمدجعفر آل کاشف‌الغطاء، محمدحسین غروی اصفهانی، محمدحسین کاشف‌الغطاء، هبةالدین شهرستانی، میرزا عبدالحسین ذوالریاستین، سید محمدحسن نجفی قوچانی (آقا نجفی قوچانی)، علی‌اکبر حکمی یزدی قمی، غلامرضا یزدی، سید ابراهیم حسینی اصطهباناتی (میرزا آقای شیرازی)، زین‌العابدین اسدالله مهربانی سرابی، آقا نجفی قوچانی، غلامرضا فقیه خراسانی. ----------------------------------------- پانویس : شهید رابع، آیت‌الله محمدباقر اصطهباناتی عالم مشروعه خواه، نویسنده : محمد جواد اسلامی، با تلخیص، ص۲۵–۲۷. شهید رابع، ص ۴۰ و ۴۱. شهیدان راه فضیلت، ص ۵۱۲. رساله‌ای منظوم در احکام و فرایض که هزار بیت است. در موضوع جهان هستی، حکمت و فلسفه. رساله عملیه و دربردارنده فتواهای او. منابع شبکه اطلاع‌رسانی اجتهاد جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج۷، نشر معروف، قم: ۱۳۷۸.

نظرسنجی

این سایت از دیدگاه شما...؟