گرد هم آئی هفتگی
بداهه سرایی شاعران انجمن ادبی شهید رابع استهبان
شنبه 99/9/15
:::::::::◇◇◇:::::::
از بس که نشستیم در اندیشه دیدار
آیینه ترک خورد و تو انگار نه انگار
از بس که فشردیم به دندان جگر خویش
شد سینه ما از غم تو مخزن اسرار
چشم از چه ببندم که در این مدت کوتاه
گویند بهشت است تماشای رخ یار
تا کی به کشد رنج جهان یکسره بر دوش
وای از دل آشفته و داد از دل بیمار
در عشرت و نازند رقیبان همه ای غم
ماییم و تو همسایه دیوار به دیوار
خورشید زخجلت به پس کوه فرو رفت
تا آمدی و ماه رخت گشت پدیدار
آتش بکشد چشمتو هر ایل و تباری
با این مژه هایی که جهان بسته به رگبار
تا کی بکشد ناز تو را این دل عاشق
دست از دل آشفته ی طوفان زده بردار
در حسرت دیدار تو عمری به سر آمد
ای کاش ببینیم وفایی ز تو دلدار
دیوانه شدیم از غم هجران تو جانا
انگشت نما گشته ی هر کوچه و بازار
من باز کنم روزه خود را چو بیایی
از شهد شکر ریز لبت موقع افطار
تا وقت سحر تنگ در آغوش که بودی
وقتی که تنم در تب غم بود گرفتار
در حسرت دیدار تو عمرم به فنا رفت
ای دلبر شیرین سخنم یار وفادار
در فکر بنا کردن یک خانه امنم
ابزار من این عشق و دو چشمان تو معمار
هر لحظه شررهاست به دل از غم رویت
آزاد نما از قفس این مرغ گرفتار
از تیر غمت گشته دو تا قامت زارم
بر حال دلم کن نظری حضرت دادار
دیروز به یاد رخ تو مست و غزل خوان
رفتیم منو بلبل شوریده به گلزار
آنان که وضو از می چشم تو گرفتند
هستند در این دایره مشتاق سر،دار
صاحب نظری داده مرا مژده ز پیکی
از سوی نسیم آمد و باروی خریدار
افسرده و پژمرده شدیم از غم رویت
رحمی بنمابر من افسرده تب دار
تابانده ای آن زلف چلیپایی و چندی است
در پیچ و خم زلف تو هستیم گرفتار
عشق تو بسی شعله زند بر دل زارم
شادم به امید تو و از عشق تو سرشار
صد درد به جانم زده دوری و صبوری
هستی تو طبیب دل و من هم شده بیمار
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
دست از سر این عاشق بیعاطفه بردار
هرگز به امید رخ ماه تو نخفتیم
هستیم به امید وصالت همه بیدار
گشتیم همه شهر شما را و ندیدیم
نه یوسف مصری نه خریدار به بازار
چندیست خدایا پدرم خانه نشین است
از غصه بیکاری و از ترس طلبکار
بیهوده زدم گوهر خود را به سر سنگ
قربانی چشمت شده ام یار وفادار
یارب برسان گمشدهام را به سلامت
تا جان سپرم در قدمش موقع دیدار
بگشای گره از سر زلفت که در این شهر
خلقی به سر زلف تو گشتند گرفتار
در حلقه موهای سیاهت چو اسیری
زنجیرشده گیسویت ای یار وفا دار
رفتی ز برم دلبر و بعد از تو قرینم
با گوشه تنهایی و با چشم گوهر بار
ای کاش بمانی و بمانی و دوباره
من نیز رها گردم از این وضع اسفبار
ای کاش که هرگز نرسد وقت جدایی
حالا که شده قسمتمان لحظه ی دیدار
::::::◇◇◇◇::::::
بداهه سرایان
آقایان:
علی اکبر شجریان
نادر رستگار مند
محمد کربلایی
غلامرضا مهدوی آزاد
سید رضا جمالی
سید علیرضا معزی
محمد جعفرپور
وحید معصومی
هادی حلیمی
هاشم نقدی
رسول کریمی
خانم ها:
جواهریان
محمدخانی
ساداتی حقیرالسادات
اسدی
:::::◇◇◇::::::
برچسب ها بداهه سراییاعضای انجمنشهید رابعرابع استهباناندیشه دیدارآیینه ترک خورداگار نه انگارمخزن اسراراز غم تومدت کوتاهبهشت استتماشای رخ یاررنج جهاندل آشفتهدل بیمارگشت پدیدارآتش بکشددل عاشقحضرت دادارغزل خوان
نظرات ارسال شده