گرد هم آئی هفتگی
کردی خزان یاس نبی را کردی روان اشک علی را
ای میخِ دَر با سیـنۀ زهـرا چه کردی
====================================
آن بانوئی کـه صـاحب چشمان تر بـود
هـم یـار مولا هـم عـزادار پـدر بـود
در پشت در دیدی که آتش شعله ور بود
دیدی که زهرا حایل دیوار و در بود
یالَلعَجَب با بضـعۀ طاها چـه کردی
تو دیده بودی خانه... نَه عرش برین را
بر اهل آن تکریم ختم المرسلین را
تـو دیده بودی اِذن جبریل امین را
ایثـار زهـرا و امیـرالمـؤمنــیـن را
ای وای من با کعبۀ دلها چه کردی
تو خط خون بر پهلوی زهرا کشیدی
بـر آتـشِ آهِ دلِ حیــــدر دمیـدی
تـو نـالـۀ جانسوز زهــرا را شنیدی
پشتِ درِ خـانـه مگـر او را ندیدی؟
با محسن شش ماهه اش آیا چـه کردی
آن سینه که می آمد از آن بوی عنبر
بـوی دل انگیـز بهشـت حیّ ِ داور
آن سیـنه که بوسیده لبهای پیمبر
آن سینه که بوده پر از اسرار حیدر
با ماهِ هجـده سالۀ بطحا چه کردی
با دست بسته دیده بودی همسرش را
هم دیده بودی گوهر چشم ترش را
هـم دیده بودی سیـنۀ پر آذرش را
هم دیده بودی کودکیّ ِ دخترش را
بر گو به من با زینب کبری چه کردی
از مصـطفی دخت فداکـاری گرفتی
از مرتـضـی یـار وفـاداری گـرفتـی
از آسمـان مـاهِ شب تـاری گـرفتی
از بـاغبـانِ لالـه گـلـزاری گـرفتی
ای وای تو با مادر گلها چه کردی
یـاس نبی را پشتِ در پرپر نمـودی
از خـونِ دل چشم علی را تَر نمودی
شیر خـدا را بی کس و یـاور نمودی
سـاقیّ ِکـوثر را تـو بی کـوثر نمودی
با همسر مظلـومۀ مولا چـه کردی
ادامه مطلب
کردی خزان یاس نبی را
کردی روان اشک علی را
ای میخِ دَر با سیـنۀ زهـرا چه کردی
........؛.......؛.......
آن بانوئی که صاحب چشمان تر بود
هـم یـار مولا هـم عـزادار پـدر بـود
در پشت در دیدی که آتش شعله ور بود
دیدی که زهرا حایل دیوار و در بود
یالَلعَجَب با بضـعۀ طاها چـه کردی
تو دیده بودی خانه... نَه عرش برین را
بر اهل آن تکریم ختم المرسلین را
تـو دیده بودی اِذن جبریل امین را
ایثـار زهـرا و امیـرالمـؤمنــیـن را
ای وای من با کعبۀ دلها چه کردی
تو خط خون بر پهلوی زهرا کشیدی
بـر آتـشِ آهِ دلِ حیــــدر دمیـدی
تـو نـالـۀ جانسوز زهــرا را شنیدی
پشتِ درِ خـانـه مگـر او را ندیدی؟
با محسن شش ماهه اش آیا چـه کردی
آن سینه که می آمد از آن بوی عنبر
بـوی دل انگیـز بهشـت حَیّ ِ داور
آن سیـنه که بوسیده لبهای پیمبر
آن سینه که بوده پر از اسرار حیدر
با ماهِ هجـده سالۀ بطحا چه کردی
با دست بسته دیده بودی همسرش را
هم دیده بودی گوهر چشم ترش را
هـم دیده بودی سیـنۀ پر آذرش را
هم دیده بودی کودکیّ ِ دخترش را
بر گو به من با زینب کبری چه کردی
از مصـطفی دُختِ فداکـاری گرفتی
از مرتـضـی یـار وفـاداری گـرفتـی
از آسمـان مـاهِ شب تـاری گـرفتی
از بـاغبـانِ لالـه گـلـزاری گـرفتی
ای وای تو با مادر گلها چه کردی
یـاس نبی را پشتِ در پرپر نمـودی
از خـونِ دل چشم علی را تَر نمودی
شیر خـدا را بی کس و یـاور نمودی
سـاقیّ ِکـوثر را تـو بی کـوثر نمودی
با همسر مظلـومۀ مولا چـه کردی
علی اکبر شجعان ـ استهبان
ادامه مطلب
کردی خزان یاس نبی را کردی روان اشک علی را
ای میخِ دَر با سیـنۀ زهـرا چه کردی
====================================
آن بانوئی که صاحب چشمان تر بود
هـم یـار مولا هـم عـزادار پـدر بـود
در پشت در دیدی که آتش شعله ور بود
که زهرا حایل دیوار و در بود
یالَلعَجَب با بضـعۀ طاها چـه کردی
تو دیده بودی خانه... نَه عرش برین را
بر اهل آن تکریم ختم المرسلین را
تـو دیده بودی اِذن جبریل امین را
ایثـار زهـرا و امیـرالمـؤمنــیـن را
ای وای من با کعبۀ دلها چه کردی
تو خط خون بر پهلوی زهرا کشیدی
بـر آتـشِ آهِ دلِ حیــــدر دمیـدی
تـو نـالـۀ جانسوز زهــرا را شنیدی
پشتِ درِ خـانـه مگـر او را ندیدی؟
با محسن شش ماهه اش آیا چـه کردی
آن سینه که می آمد از آن بوی عنبر
بـوی دل انگیـز بهشـت حیّ ِ داور
آن سیـنه که بوسیده لبهای پیمبر
آن سینه که بوده پر از اسرار حیدر
با ماهِ هجـده سالۀ بطحا چه کردی
با دست بسته دیده بودی همسرش را
هم دیده بودی گوهر چشم ترش را
هـم دیده بودی سیـنۀ پر آذرش را
هم دیده بودی کودکیّ ِ دخترش را
بر گو به من با زینب کبری چه کردی
از مرتـضـی یـار وفـاداری گـرفتـی
از آسمـان مـاهِ شب تـاری گـرفتی
از بـاغبـانِ ِ لالـه گـلـزاری گـرفتی
ای وای تو با مادر گلها چه کردی
یـاس نبی را پشتِ در پرپر نمـودی
از خـونِ ِ دل چشم علی را تَر نمودی
شیر خـدا را بیکس و یـاور نمودی
سـاقیّ ِکـوثر را تـو بی کـوثر نمودی
با همسر مظلـومه ی مولا چـه کردی
ادامه مطلب