گرد هم آئی هفتگی
دلم باز در پشت اروند خون است
عطشناک یک جرعه لبخندخون
عطشناک یک جرعه جام الست
که سازد مرا فارغ از هر چه هست
عطشناک یک جرعه جام بلا
که سازد به عشقت مرا مبتلا
الا ساقی باده ی رستخیز
کرم کن شرابی به جامم بریز
شرابی که بر جانم آتش زند
به جانم زجانانم آتش زند
شرابی که یکدم حسینی شوم
و سرمست عشق خمینی شوم
شرابی که آنی خدائی شوم
و در خاک و خون کربلایی شوم
زنم قایق دل به اروند خون
و در محضر دوست پیوند خون
دلم باز یاد خدا می کند
نظرها سوی کربلا می کند
دل خسته ام بر سر آتش است
پر بسته ام بر سر آتش است
دریغا که فصل بهاران گذشت
غمی ماند و پیر جماران گذشت
علی اکبر شجعان
برچسب ها لبخند خونیک جرعهعطشناکجام الستجام بلاباده ی رستخیزآتش زندسرمستعشق خمینیخدایی شومکربلاییارمند خونپیوند خونمحضر دوستیاد خداسوی کربلاپر بسته امفصل بهارانپیر جمارانعلی اکبر شجعان
نظرات ارسال شده