گرد هم آئی هفتگی
چشم تو را برای شکار آفریده اند
یاد تو را برای قرار آفریده اند
با خنده هات درس شکفتن به گل بده
چون غنچه را برای بهار آفریده اند
با یاد روی و موی تو در کارگاه دهر
روز الست لیل و نهار آفریده اند
ما را به یک پیاله شراب از نگاه تو
عمری خراب و مست و خمار آفریده اند
دست کسی به قلعۀ قلبت نمی رسد
از بس حصار پشت حصار آفریده اند
مثل نسیم پرچم زلف تو را رها-
ما را به این کمند دچار آفریده اند
در باغ روزگار تو را مثل گل عزیز
ما را ولی به پیش تو خار آفریده اند
بلبل به باغ بر لب گل بوسه داد و گفت:
ما را برای بوس و کنار آفریده اند
علی اکبر شجعان
ادامه مطلب