گرد هم آئی هفتگی
شده پر پر گل یاس بهارم
خزان گردیده یارب گلعذارم
کسی دیگر دراین عالم ندارم
سرم بر شانه ی غم می گذارم
امان از آتش در گُلم را کرده پر پر
به گرد خانه ی ما غم عیان است
عزای مادری بس مهربان است
در و دیوار این جا نوحه خوان است
خدایا داغ این گل بس گران است
امان از آتش در گُلم را کرده پر پر
عزیزانم دگر مادر ندارید
به خانه ماه خوش منظر ندارید
نوازشهای او بر سر ندارید
گل آزرده در بستر ندارید
امان از آتش در گُلم را کرده پر پر
پرنده پر زده از آشیانم
چه سازم گریه های کودکانم
ندارم چاره ای، بس ناتوانم
به دل دارم گل غم ، می نشانم
امان از آتش در گُلم را کرده پر پر
وصیّت کرده زهرا بچه هایم
به جای او پرستاری نمایم
خدایا صبر و طاقت کن عطایم
که من دلواپس این غنچه هایم
امان از آتش دَر گُلم را کرده پر پر
****
زخم مسمار
به بستر پیکری تبدار دارد
نگاهی ساکت و غمبار دارد
هنوز از ماجرای درب و دیوار
به پهلو زخم آن مسمار دارد
آرامش خانه
ای کاش که از درد شکایت می کرد
از چادر و آن کوچه حکایت می کرد
هر چند که از درد به خود می پیچید
آرامش خانه را رعایت می کرد
برچسب ها کرده پرپرگلعذارمکسی دیگرگرد خانهعزای مادرمهرباننوحه خوانبس گرانعزیزانمنوازشهاگل آزردهپرندهکودکانمناتوانموصیتپرستاریدلواپسمسمارزخمشکایت
نظرات ارسال شده