گرد هم آئی هفتگی
شبهـای جمعـه مادری پهلـو شکسته
آیـد سـر قـبر پسـر بـا قلـب خسـته
بـر گِـرد این بانو ملائـک دسته دسته
گریند و گویند ای گل درخون نشسته
غریب کربلا حسین/ شهید سر جدا حسین
غریب مادر
با نـالـه و با گـریـه چـون ابر بهــاری
هم نوحه خوانی می کندهم سوگواری
با ناله و افغـان بـه آه و اشـک جـاری
بر می فشاند اشک و می گوید به زاری
قتیل اشقیاحسین / بی یار و اقربا حسین
غریب مادر
بر تربت فـرزند خـود آن خستـه بانـو
غمگیـن نشسـته در بغـل بگرفته زانو
از ســوز دل آن مادر بشکسـته پهلـو
گوید که ای خاک تو بر هر درد دارو
فروغ کبریا حسین /امیر و مقتدا حسین
غریب مادر
امشب بـه دشت کربلا زهــرا رسیده
با سینـه ای سوزان و با قدی خمیده
اشک مصیبت می کند جاری ز دیده
گوید که ای لب تشنۀ در خون تپیده
ای آیت خدا حسین/ به خلق مقتدا حسین
غریب مادر
مادر بگـو رأس جـدا از پیکـرت کو
مـادر بگــو قبـر علیِ اصـغـرت کـو
انگشت ببریده کجـا انگشـترت کـو
ای شـاه بی یـاور امیر لشکـرت کـو
عزیز مصطفی حسین / وصی مرتضی حسین
غریب مادر
نـزدیـک دریـا بـودی و آبت نـدادنـد
آبی بـه آن طفـلان بی تابت نـدادنـد
یک قطره برآن طفل بی خوابت ندادند
بر سـاقی و بر خیـل اصحـابت ندادند
ای تشنۀ وفا حسین / سر چشمۀ بقا حسین
غریب مادر
جز العطـش اینجـا نمی آید صـدائی
از کوفیان دیدی چه غیر از بی وفائی
از نایِ دل جـز غـم نمی آیـد نـوائی
در هـر دلی بـر پـا شـده کرببـلائی
جمال دلربا حسین / غریب نینوا حسین
غریب مادر
بـرخیـز مادر تا کنـم یک دم نگاهت
شویم به اشکم خاک وخون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گــردم پنــاه کودکان بـی پنــاهـت
میان لاله ها حسین / فتاده ای ز پا حسین
غریب مادر
مادر بـه قـربـان سـرِ از تن جـدایت
قـربـان اشـک زینب غــم مبـتلایت
من آمـدم بـرپـا کنـم شـور عـزایت
بر پا نــمایم خیــمه ماتــم برایـت
به دشت نینوا حسین / تو را کنم صدا حسین
غریب مادر
مادر بگـو در روز عاشـورا چه کردی
با کام تشـنه بر لب دریا چـه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمـه با زینب کبـری چه کردی
نموده از قفا حسین / عدو سرت جدا حسین
غریب مادر
علی اکبر شجعان
محزون اصطهباناتی.
ادامه مطلب
روزیَم را از سرِ خوانِ کرم برداشتم
از تو چیزی کم نیامد هرچه هم برداشتم
روز محشر که شود، بسیار حسرت میخورم
که چرا از سفره های روضه کم برداشتم
نیست محدودِ به دنیا عشق من بر اهل بیت
از ازل عشقی به اولاد پیمبر داشتم
با تفکرهای پوچ و شبههها جنگیدهام
در دفاعِ از حریم تو قلم برداشتم
احترام دستمال اشک روضه لازم است
هرکجا افتاد آنرا محترم برداشتم
ذره ای از ماتم داغ عظیمت کم نشد
هرچه هم از روی قلب خویش غم برداشتم
خواستم مردم ببینند آمدم پابوس تو
عکس های یادگاری از حرم برداشتم
هر زمانی از مسیر مستقیمت کج شدم
گام در بیراههای پُر پیچ و خم برداشتم
گرچه آلوده است دستم به گناه اما حسین...
...با همین دستم برای تو علم برداشتم
با همین پایی که رفتم سوی جرم و معصیت
از نجف تا کربلای تو قدم برداشتم
شمر را در شعر از گودال بیرون کردهام
نام او را از میان دفترم برداشتم
آرش براری
ادامه مطلب
🔷بیست و یکمین مراسم شب شعر عاشورا - استهبان
🔅موضوع: حماسه ی خونین کربلا
* مهلت ارسال آثار:
شنبه ۹۶/۷/۱ برابر با دوم محرم ۱۴۳۹
* نحوه ارسال آثار:
از طریق پیام رسان تلگرامی @Shabe_sheer_ahlebeit
تذکّرات:
۱- قید کردن نام و مشخصات کامل صاحب اثر اعم از نام و نام خانوادگی، سن، تحصیلات و شماره تماس و شهرستان در ذیل اثر الزامی ست.
۲ - زمان و مکان و همچنین برنامه زمان بندی برگزاری مراسم متعاقبا و پس از انتخاب آثار اعلام خواهد شد
ستاد مردمی شبهای شعر اهل بیت (ع)
شهرستان استهبان
ادامه مطلب
از ظلم و جـور دشمن ملعـون کافـر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
امشب شده اشک عزا از دیده جاری
گشتـه رواق دیـده ها آئیـنه کـاری
زهـرا کنـد در عرش اعلی بیـقراری
دل گشـته آمـاده برای سـوگــواری
آثار غـم شد در جبین شیـعه ظاهر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
آن کس که داغ کربلا درسینه اش بود
مانند آئیـنه دل بی کیـنه اش بـود
دانش گلی ازگوهر گنجینه اش بـود
نـور تمـام انبــیا پیشیـنه اش بـود
از کیـنه ی اَعـدای بی ایمـان جائِر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
فرزندحیدر آنکه پرچمدار دین است
آئینه دار علم و ایمان و یقین است
روح عبادت پور زین العابدین است
عرش خداوند است و در روی زمین است
آیـد نـوای روضـه خوان ها از منابر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
آن وارث عِـلــم خـداونـد یـگـانـه
خُلـــق تمــام انبـیا را او خـزانـه
از کـربـلای جد خـود بَهرِ نشـانـه
بر جسم پاکش مانده جـای تازیانه
واغربتـا از فتـنه هـای قـوم فاجِـر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
آن صاحب احسان و اوصاف حمیده
در کودکی رنـج اسیری را کشیده
زخم زبـان کوفی و شامی شنیده
جان عزیزش وای من بر لب رسیده
دست ستم زد پرچـم غـم در معابر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
شد آخر از جور وجفای اهل کینه
کانـون انـدوه و عزا پهنـای سینه
در سوگ آن پنجم امام بی قرینه
گشته سیه پوش عزا شهر مدینه
خون دل آید در بقیع از چشم زائر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
علی اکبر شجعان
ادامه مطلب
کربلا ایمانِ بی پایان ما
دفترودیوانِ بی پایان ما
کربلا گنجینه ی اسرار ها
کربلا هنگامه ی اَبرار ها
بهترین عُشّاقِ عالم را خدا
جمع کرده در زمین کربلا
کربلا یعنی صبوری در بلا
سرفدایِ تارِموئی از وَلا
کربلا یعنی نوای لا تَخَف
بستنِ پیمان خونها با هدف
کربلا، عزّت، شرف ، مردانگی
انتهای غیرت وفرزانگی
عرصه ی قربانگهِ سردارها
رقصِ عاشق پایِ چوبِ دارِها
کربلا را تربتِ خونبارِعشق
خاکِ پایِ سرور وسالارِعشق
سر زِکف دادن به لبّیکِ خدا
اِرجـِعی بشنیدن ازپیکِ خدا
کربلا یعنی نمادی ازبهشت
جمع اصحابِ بلادی ازبهشت
کربلا باید که غمخواری کند
دینِ احمد را پرستاری کند
کربلا یعنی بیابانهای تَف
یا مغیلانها به پاو یا به کف
گُر گرفتن درمیانِ خیمه ها
آتش ودامانِ آن دُردانه ها
کربلا یعنی تنِ تب دارِ یار
روی عُریان اُشتُری درگیرودار
کربلا یاری گرِ دین خداست
گرچه سرها ازتنِ یاران جداست
کربلا؛ یارانِ بی دوز وکَلَک
یاحسین یالَیتَنا کُنّا مَعَک
چون شود ماهِ امامت درخُسُوف
کربلا یعنی خُذینی یا سُیُوف
مهدوی
ادامه مطلب
حق به مِهرِ توکرده پابَستم
من غلامِ تو بوده و هستم
یا جوادُالأ ئِمّه اَدرِکنی
ای دل وجان فدایِ تو مولا
ای که عالم گدایِ تو مولا
مرغِ دل درهوایِ تو مولا
یا جوادُالأ ئِمّه اَدرِکنی
جلوه ی ذاتِ کبریائی تو
نهمین حُجَّتِ خدایی تو
با ستم دیده آشنایی تو
گلِ نورسته ی رضایی تو
یا جوادُالأ ئِمّه اَدرِکنی
میرو سالارو سروری مارا
یادگارِ پیمبری مارا
نورِ محراب ومنبری مارا
شافعِ روزِ محشری مارا
یا جوادُالأ ئِمّه اَدرِکنی
دستِ کوتاهِ من به دامانت
جانِ من جانِ من به قربانت
چشمِ من سویِ لطف واحسانت
مرغِ طبعم شده غزلخوانت
یا جوادُالأ ئِمّه اَدرِکنی
علی اکبر شجعان
بقیه در ادامه ...
ادامه مطلب