گرد هم آئی هفتگی
خـانـه دیـده و دل آذیـن اسـت
شد صبا روح بخش و روح افزای
شاد و رقصان به باغ نسرین است
شـد حـرا مــطلع سرود وحی
راسـتی شـعر زندگـی ایـن است
بیـت بیـت سـرود هسـتی ساز
هـرکـدام از ائــمـه دیـن اسـت
معــنی و اژهــای ایــن ابـیـات
بر محـمـد و آل او صلوات
دوش در گلــستان گذر کـردم
سـوی هـر گـل دمی نـظر کردم
وز معــطر هــوای آن گـــلزار
جــان و دل را دمــاغ تـر کـردم
پیـچ پیـچی بـود بر لب هر گل
گـردش خویـش مـختـصر کردم
گـوش کـردم به صـحبت گلـها
کلــماتـی چـنیـن ز بــر کـردم
فـکـر و ذکـر تـمام مـوجـودات
بر محـمـد و آل او صـلوات
عید مبعث شده است ای یاران
عرش و فرش خداست گلباران
در حــرا بـود گـرم راز و نیـاز
بـندۀ پـاک خـالـق ســبحان
وحـی آمـد : بخوان به نـام خدا
تو رسـولی کتـاب تـو قــرآن
خاتـم الانبـیا شـدی مبـعوث
بـاد تبـریـک بر مســلمـانان
تا بگویند هر دم این جملات
بـر محـمـد و آل او صــلوات
عـرشـیان شـادمـان و مسـرورند
فرشیان در نشاط و در شورند
مسلــمین در سـراسـر گیــتی
با مَـّسرت قــرین ز غــم دورنـد
بر لباس حریر توحیدی
کافران وصله های ناجورند
شــد بــهار نشـاط و شـادی هــا
عاشـقان مست باده ی نورند
نُقل هر مجلسی شد این کلـمات
بــر محــمـد و آل او صــلـوات
کائنات اند خرم و دلشاد
بردگانند بعد از این آزاد
سـرزمــین حـــجاز پــژمــرده
دیـن پیـغمـبـرش نـمـود آبــاد
زیر باران نور هیچ عاشق
عاشقی را نمی برد از یاد
شیعیان عیـشتان بود سـرشـار
مســلمین عـیدتان مبـارک بـاد
همـه با هـم بـرید ایـن حســنات
بــر مـحـمـد و آل او صـلــوات
در همـین لحـظه های روحـانی
عـرش رحمـان بــود چـراغـانـی
دل به وجـد آمده سـت در سینه
مـی نگـنجد بـه ظـرف جســمانی
سیـنۀ شـب دریـده چون خورشید
گشـت پـایـان ، حـیات ظـلـمانی
گـل به رقـص آمـده ست در گلزار
بـلـبــلانـنـد در غــزلـخــوانـی
معنـی هـر یـکی از ایـن نـغمات
بـر محـمـد و آل او صلوات
نــور توحــید بـر زمـین تابـید
ســفرۀ جـهل مشـرکین بر چـید
آفـــتابــی دمـــید از افــلاک
شـد زمیــن بسـتر گــل تـوحیـد
هر کجا پر شد از صدای اذان
بـانـگ تـوحـید در حـرا پـیـچیـد
وه چــه پاینده گشـته ایـن آواز
به چه فرخنده گشته است این عید
باشـد اسلام ایمـن از خـطرات
بـر محـمـد و آل او صـلوات
مژده ای دل که نوبهار آمد
مبعــث یـار گلعــذار آمد
سر زد از مشرق حرا خورشید
وحی از سـوی کردگــار آمد
با صفا شد جهان ز مبعث دوست
با صفــا بـاغ و لاله زار آمد
قمــری دل شـــده ترانه سرا
دلنشــین نغـمــۀ هَــزار آمد
می سراید به روی شــاخ نبات
بر محمـــد و آل او صلـــوات
بعــثـت خـتـم انـبـیـا آمــد
عـیـد مـسعود مصـطــفی آمد
در حــرا بــر پیـــمـبر اُمّــی
وحـی از جـانـب خــــدا آمـد
عـمر بـت های جـعـلی اعـراب
روز مــبعـث بـــه انتـها آمـد
در پــی نـهـضـت رســول الله
ایـن زمـان انقـلاب مـا آمـد
هر دو هسـتند منـشاء برکـات
بـر محـمـد و آل او صـلـوات
علی اکبر شجعان
ادامه مطلب
از ظلم و جـور دشمن ملعـون کافـر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
امشب شده اشک عزا از دیده جاری
گشتـه رواق دیـده ها آئیـنه کـاری
زهـرا کنـد در عرش اعلی بیـقراری
دل گشـته آمـاده برای سـوگــواری
آثار غـم شد در جبین شیـعه ظاهر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
آن کس که داغ کربلا درسینه اش بود
مانند آئیـنه دل بی کیـنه اش بـود
دانش گلی ازگوهر گنجینه اش بـود
نـور تمـام انبــیا پیشیـنه اش بـود
از کیـنه ی اَعـدای بی ایمـان جائِر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
فرزندحیدر آنکه پرچمدار دین است
آئینه دار علم و ایمان و یقین است
روح عبادت پور زین العابدین است
عرش خداوند است و در روی زمین است
آیـد نـوای روضـه خوان ها از منابر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
آن وارث عِـلــم خـداونـد یـگـانـه
خُلـــق تمــام انبـیا را او خـزانـه
از کـربـلای جد خـود بَهرِ نشـانـه
بر جسم پاکش مانده جـای تازیانه
واغربتـا از فتـنه هـای قـوم فاجِـر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
آن صاحب احسان و اوصاف حمیده
در کودکی رنـج اسیری را کشیده
زخم زبـان کوفی و شامی شنیده
جان عزیزش وای من بر لب رسیده
دست ستم زد پرچـم غـم در معابر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
شد آخر از جور وجفای اهل کینه
کانـون انـدوه و عزا پهنـای سینه
در سوگ آن پنجم امام بی قرینه
گشته سیه پوش عزا شهر مدینه
خون دل آید در بقیع از چشم زائر
شد کشته ی زهر جفـا امام بـاقـر(ع)
علی اکبر شجعان
ادامه مطلب