گرد هم آئی هفتگی
صبحِ روزی کز دلِ شب خون چکید
آن قضا از قادرِ بی چون ید
نیمه ی خردادِ ما غمباره شد
بَندِ دلهامان به نا گه پاره شد
وامصیبت ، وافغانُ اَلأمان،
مِهر تابان و فروزان، شد نهان
خودزنی ها ، ناله های بی ثمر
آه و فریاد و فغانها بی اَثر
ناخود آگه دست بر سر می زدیم
ضَجّه و زاری زحنجرمی زدیم
دیده ها از اشک و خون لبریز بود
نیمه ی خرداد مان پاییز بود
از افق تا بیکران غمباره شد
ابرهای آسمان صد پاره شد
سیلِ جمعیّت ز هر سو سر گرفت
پیکر جانانه را در بر گرفت
سینه سوزان عاشقانِ کوی او
سر یکی سودا هزاران موی او
مهر تابانِ جماران خفته بود!
روی زیبایش زِ ما بنهفته بود
جسم پاکش زیرِ بامِ آسمان
روحِ پاکش روی بامِ کهکشان
در مصلاّ محشر کُبرا به پاست
کوی و برزن آه و واویلا به پاست
سرورِ ما، قدکمان از پا فتاد
گوئیا سرو چمان از پا فتاد
آه...بی روح خدا چون سر کنیم
غربت آئینه را باور کنیم
سایه از سر می رود داد از فراق
وای بر حالِ اسیران در عراق
تا اَجَل جامِ جماران را شکست
پیک مستان و خماران راشکست
درشب آن فاجعه دنیا گریست
پاره های خشکی و دریا گریست
شامِ غربت بود ودلها پُر زِ غم
بر دلم خنجر زد و تیغِ دو دَم
اشکِ فُرقَت گونه ها را می نواخت
شمعِ غربت یار خود را می گداخت
حِق حِقِ گریه به ما مهلت نداد
چشمه های اشک ما خجلت نداد
خون دلها از سرِ جیهون گذشت
در جماران لیلی از مجنون گذشت
"مهدوی" تقدیرِ ما وُ راهِ دوست
"بُرده بود آنجا که خاطرخواهِ اوست"
ادامه مطلب
تقدیم به به پدر شعر انقلاب
استاد فقید حمید سبزواری
✏✏✏✒✒📚📚📚
دلم شد گرم آه و سوگواری
سرشک غم نمود از دیده جاری
میان آسمان آبی دل
دوباره خیمه زد ابر بهاری
ز داغ خالق شعر و ترانه
اسیر غصه شد باغ قناری
(سرود درد) می خوانند امشب
تمام عاشقان با بیقراری
برای شاعری که کرده عمری
خدا را با سلاح شعر یاری
کسی که کرده ایوان سخن را
به شعر انقلاب آئینه کاری
درخت عزت و عشق و شرف را
به آب دیده کرده آبیاری
کسی که خوانده حتی با شهامت
به پای دار شعر پایداری
کسی که با سپاه شعر کرده
ز ایران خمینی پاسداری
بروی سینه اش از دشمن و دوست
مدالی مانده بود از زخم کاری
اگر چه پرکشید از باغ دیده
غمش حک شد به دل ها یادگاری
قلم با گریه امشب می سراید
غم هجر حمید سبزواری
علی اکبر شجعان
ادامه مطلب
مژده ی کم شدن فاصله ها آمده است
باز از عرش خداوند ندا آمده است
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟
نفسِ سوخته ای در تهِ چاهم چه کنم؟
خبر آمد که کریم آمد و در واشده است
سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است
اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است
درد عصیان مرا خویش مداوا شده است
آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم
سجده آرید، خداوند کریمی داریم
ای که بخشنده ی هر جرم و گناهی، العفو
به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو
من پشیمان شده ام؛ نیم نگاهی، العفو
یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو
سائلی را به سر سفره ی خود راه بده
من گدای توأم ای حضرت الله- بده!-
یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست
بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست
گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست
تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست
به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند
ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند
امیر عظیمی
ادامه مطلب
عشق بی ادعاست مسئولین
مولدش کربلاست مسئولین
بوی عشق از مدینه می آید
معبرش جبهه هاست مسئولین
عشق نخلیست اصلها ثابت
فرعها فی السماست مسئولین
عاشقان مست باده ی وصلند
بزمشان با صفاست مسئولین
"عاشقان کشتگان معشوقند"
نای شان نینواست مسئولین
عاشقان شیر زخمی جنگند
دردشان بی دواست مسئولین
جنگ پایان گرفت و ترکش جنگ
در تن بچه هاست مسئولین
گرچه ایثارشان الهی بود
اجرشان با خداست مسئولین
هر کس اما وظیفه ای دارد
کار بر این بناست مسئولین
حاصل آن همه فداکاری
روی میز شماست مسئولین
ارزش ما به حفظ ارزشهاست
پُست ها بی وفاست مسئولین
هرچه داریم از شهیدان است
ساده و رک و راست مسئولین
حرمت خونشان نگه داریم
طرف ما خداست مسئولین
گر به تکلیف خود عمل نکنیم
چوب حق بی صداست مسئولین
علی اکبر شجعان
ادامه مطلب
عاشقان یادآورید ازوعده ی ما با غدیر
مرغ دل پرمی کشدازکهکشانها تا غدیر
جبرئیل آمدفرودآن روزوعرفان می سرود
کاروان درتاب وتب، درشیون ِگرما ،غدیر
حاجیان کـَزآستان بوس خدا می آمدند
زد فراخوان بهرشان بامژده ی مَهلاغدیر
آمدآن اِعلامِ « اَکمَلتُ لَکُم دینِ خدا [1] »
از خدا برقلب پیغمبر که شد برپاغدیر
خیلِ مردم بامحبّت گِردِ آن سرورشدند
همچو امواجِ پیاپی در دلِ دریاغدیر
پس پیامِ نابِ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی[2]
کرد درگوشِ تمامِ حاضران نجواغدیر
برسرِدستِ نبی خورشیدِ حیدر بر فراز
حیرت ازدلها زدودآن صحنه ی صحراغدیر
هرکه را مولا منم اینک علی مولای اوست
شهر علمم من علی دروازه و اینجاغدیر
مردو زن بیعت نمودندوبه "بَخٍّ لَک، علی"
شوردیگرشدبه پا ، در شادی وغوغاغدیر
وَحیِ اِن لَم تـَفعَـلِ[3] خالق به تَفعَـل شد بَـدَ ل
حقِّ مطلب شد ادا زآن جا هویدا شدغدیر
مهدوی
[1] -الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ : امروز دین شما را کامل کردم (قرآن کریم آیۀ 5 سورۀ مائده)
[2] - وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي : ونعمت خود را برشما تمام نمودم ( قرآن کریم آیۀ 5 سورۀ مائده)
[3] - يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ : اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى!
ادامه مطلب