گرد هم آئی هفتگی
طوفان گرفت و لاله باغ حیا شکست
کوثر جدا و سوره طاها جدا شکست
قدی خمید و در دل شب بی صدا شکستتندیس مهربانی و لطف و صفا شکست
دستی وجود نازکش آزرد و بعد از آن
گل از نبود عاطفه پژمرد و بعد از آنسروی که بود شاهد این ماجرا شکست
جهل سقیفه حرمت او راشکسته بود
دست علی به بند خیانت چو بسته بودرعنا گل حریم دل مصطفی شکست
خالی ز عشق حال و هوای مدینه شد
باران گرفت فصل عزای مدینه شدبغضی که بود حاصل فصل عزا شکست
طوفان غم به خانه زهرا بلند شد
وقتی صدای گریه مولا بلند شدحتی درون عرش سکوت خدا شکست
یاسی که بود زینت ایوان مصطفی
سر می نهاد آنکه به دامان مصطفیبا دست های کینه اهل ریا شکست
دل را برای صاحب غمخانه جا گذاشت
معمار عشق تا که بنا بر وفا گذاشت
کشتی شکست و از غم او نا خدا شکست
در خود نشست و دیده پر از اشک وآه کرد
یادی چو از کبودی آن قرص ماه کرد
خود را درون غصه رها کرد تا شکست
محمد کربلایی زاده
27/11/95
ادامه مطلب
مژده ی کم شدن فاصله ها آمده است
باز از عرش خداوند ندا آمده است
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟
نفسِ سوخته ای در تهِ چاهم چه کنم؟
خبر آمد که کریم آمد و در واشده است
سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است
اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است
درد عصیان مرا خویش مداوا شده است
آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم
سجده آرید، خداوند کریمی داریم
ای که بخشنده ی هر جرم و گناهی، العفو
به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو
من پشیمان شده ام؛ نیم نگاهی، العفو
یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو
سائلی را به سر سفره ی خود راه بده
من گدای توأم ای حضرت الله- بده!-
یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست
بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست
گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست
تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست
به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند
ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند
امیر عظیمی
ادامه مطلب