گرد هم آئی هفتگی
ای بی نشان به معبر چشمم نشان بریز
مثل مسیح در تن این مرده جان بریز
ابرو کمان ! به راه دل من کمین گذار
با یک نظاره تیر مژه در کمان بریز
جانا ! به ساعت شنی روزگار من
با لطف تا زمان ظهورت زمان بریز
مرغ شکسته بال و پر این قفس منم
دستی بیار و در قفسم آسمان بریز
خواهم زبان گشایم و وصفت کنم ولی -
لکنت گرفته ام ، تو به کامم زبان بریز
تا کفر گیسوان تو بی دین نسازدم
در گوشم از مناره ی چشمت اذان بریز
با قلب خسته بار غمت می کشم به دوش
ای جان به پای دل من توان بریز
بر چشم من که حسرت دیدار می کشد
یک جرعه از شراب شب جمکران بریز.
علی اکبر شجعان
ادامه مطلب
مثل مسیح در تن این مرده جان بریز
ابرو کمان ! به راه دل من کمین گذار
با یک نظاره تیر مژه در کمان بریز
جانا ! به ساعت شنی روزگار من
با لطف تا زمان ظهورت زمان بریز
مرغ شکسته بال و پر این قفس منم
دستی بیار و در قفسم آسمان بریز
خواهم زبان گشایم و وصفت کنم ولی -
لکنت گرفته ام ، تو به کامم زبان بریز
تا کفر گیسوان تو بی دین نسازدم
در گوشم از مناره ی چشمت اذان بریز
با قلب خسته بار غمت می کشم به دوش
با یک نظر به پای دل من توان بریز
بر چشم من که حسرت دیدار می کشد
یک جرعه از شراب شب جمکران بریز
یا می رسانی اَم به جمعِ شهیدان اگر
جامی زِ خود برای من از شوکران بریز
ادامه مطلب
شکفته غنچه ای نورالیقین است
سرورسینه ی سالاردین است
کند تعظیم خورشیدجهانتاب
به این ماهی که زین العابدین است
قاسم یزدانی
***
ماه را نور جبینش گفته اند
قبله ی اهل یقینش گفته اند
زیب دامان حسین
بن علیست
آنکه زین العابدینش گفته اند.
میلادشان بر شما مبارک
علی اکبر شجعان
***
بی نشانه به بی نشان نزدیک
گشته زخمش به استخوان نزدیک
کرده این سرفه های خون آلود
خط پایان قهرمان نزدیک
سینه اش یک کتاب پر درد است
لیک پایان داستان نزدیک
خواب از دیدگان او دور است
گرچه ما را به دیدگان نزدیک
پله پله ز صبر ، گردیده
ذره ذره به آسمان نزدیک
(اینم نذر جانبازان عزیز )
***
من عاشق و دلباخته ام،مجنونم
از دایره اهل خرد بیرونم
غم حلقه زده میان چشمان ترم
من نخل خزان ساحل کارونم
***
دل خونم شده بی تاب اروند
بود جاری به چشمم خواب اروند
نمی دانی شبی در زیر آتش
چه باغی شد خزان بر آب اروند !!!
علی اکبر شجعان
ادامه مطلب