گرد هم آئی هفتگی
جان فدا شد به کربلای چهار
حق ادا شد به کربلای چهار
بین ام الرصاص و خرمشهر
کربلا شد به کربلای چهار
بین نیزارها - لب اروند
نینوا شد به کربلای چهار
هر گلی بود زیر آتش و دود
سرجدا شد به کربلای چهار
هر چه نی بود چارم دی ماه
در نوا شد به کربلای چهار
دل به داغ کبوتران شهید
مبتلا شد به کربلای چهار
ناله ها با گلوی زخمی نی
همصدا شد به کربلای چهار
سعی خونین عاشقان خدا
با صفا شد به کربلای چهار
رود اروند کاشکی می گفت
که ، چه ها شد به کربلای چهار
سوخت قایق در آب و تابوتِ
شهدا شد به کربلای چهار
چقدر قامت پدر - مادر
که دوتا شد به کربلای چهار
شهر ما از فراق سی گل سرخ
در عزا شد به کربلای چهار
گر چه مثل همیشه دست همه
بر دعا شد به کربلای چهار
روزگار از قضای خود با ما
بی وفا شد به کربلای چهار
دست غواصها اگر بسته
از قفا شد به کربلای چهار
از تن لاله ها جدا هر چند ـ
دست و پا شد به کربلای چهار
معبر سرخ کربلای پّنج
گر چه وا شد به کربلای چهار ـ
حاجت عاشقان کوی حسین
که روا شد به کربلای چهار ـ
آب و عباس و علقمه معنا
بهر ما شد به کربلای چهار
درد یاران باز مانده ی جنگ
بی دوا شد به کربلای چهار
ادامه مطلب
پرویز بیگی حبیبآبادی، شاعری حرفهایست با آن تعبیری که محمد حقوقی از شاعر حرفهای دارد یعنی شاعری که به مرزهای موفقیت و مقبولیت اجتماعی دست یافته اما همین موفقیتها برای او مرزی شده که دیگر دست به توسعه دستاوردهای خود نمیزند با این همه او دارای غزلیست که با گذشت چند دهه از سرودنش، هنوز هم در ساختارهای تازهای از تغزلی گرفته تا اجتماعی قابل تأویل دوباره است که موفقیتی است کمنظیر برای شاعری معاصر.
او درباره این غزل گفته: «خرمشهر در دست دشمن بود و از محله «کوت شیخ» به آن مینگریستم، میگریستم. این شعر همانجا جرقهاش خورد.
خبر آزادسازی شهر را در تهران شنیدم؛ احساس کردم زیر پوستم هزاران منور روشن کردهاند؛ حس و حال عجیبی داشتم، اما سرودن «غریبانه» قبل از اینها بود، بعد از برگشتن از خرمشهر و بعد از عارض شدن تبی شدید؛ در اوج تب، به «یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه» رسیدم و در عرض چند ساعت، شعر کامل شد.
یک هفته بعد بچهها راهی خرمشهر شدند و من هم سخت بیمار بودم؛ وحید امیری وقتی از جبهه خرمشهر برگشت، خبر آورد که این شعر در تمام جبهه دهان به دهان میگردد و همه جا را پر کرده است.
نخستین بار آقای سلحشور آن را اجرا کرد؛ بعد حسامالدین سراج آن را همراه با موسیقی خواند؛ بعد آقای کویتیپور اجرایش کرد؛ بعد حاج صادق آهنگران خواندند و همین طور بر تعداد این خوانندگان اضافه شد؛ در چند فیلم سینمایی خوانده شد؛ در چند نمایشنامه اجرا شد.»:
یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان، خون است به دلهامان
فریاد و فغان دارد، دُردیکش میخانه
هر سوی نظر کردم، هر کوی گذر کردم
خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه
افتاده سری سویی، گلگون شده گیسویی
دیگر نَبُوَد دستی، تا موی کند شانه
تا سر به بدن باشد، این جامه کفن باشد
فریاد اباذرها، ره بسته به بیگانه
لبخند سروری کو، سرمستی و شوری کو
هم کوزه نگون گشته، هم ریخته پیمانه
آتش شده در خرمن، وای من و وای من
از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
ای وای که یارانم، گلهای بهارانم
رفتند از این خانه، رفتند غریبانه
پرویز بیگی حبیبآبادی
ادامه مطلب